رادیو اسلام Radio Islam

سایت مشاوره وپاسخ گویی به شبهات وسوالات دینی و اعتقادی

رادیو اسلام Radio Islam

سایت مشاوره وپاسخ گویی به شبهات وسوالات دینی و اعتقادی

باعرض سلام
پاسخ گوی سوالات وشبهات اعتقادی هستیم.

*********************

تبصره :

استفاده از مطالب بدون منبع هم از نظرمااشکالی ندارد.

آخرین نظرات
  • ۱۶ خرداد ۰۲، ۱۱:۵۸ - مازیار
    . . .

کوروش، پیامبران را به ایران آورد.

مm نصراصفهانی | پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ق.ظ
نگاره ی کورش بزرگ
  • اطراف ضریح هیچ‌گاه خلوت نیست و صدای دعا، التماس و خواندن قرآن همیشه از چهارگوشه ضریح طلایی او به گوش می‌رسد. این آرامگاه از معدود مکان‌هایی در خوزستان است که کبوتران زیادی دور تا دور حیاط بزرگ و مستطیل‌شکل آن پرواز می‌کنند و گاهی برای استراحت، در کنار حوض پرآب، آرام‌آرام در میان جمعیت راه می‌روند. مردم جنوب، شهر شوش را به دانیال نبی می‌شناسند و آن را «شوش دانیال» می‌نامند. 
    اگرچه گفته می‌شود که دانیال نبی از پیامبران یهود است اما تمام مردم شهر و حتی مسافرانی که از شهرهای دیگر خوزستان به شوش سفر می‌کنند، حتما برای ادای احترام سری به ایشان می‌زنند، چند خطی قرآن می‌خوانند، به نماز می‌ایستند و برای توسل و واسطه شدن این پیامبر نذر او می‌کنند. 
    دانیال نبی یکی از پیامبران قوم بنی‌اسراییل است و در هفت قرن قبل از میلاد مسیح زندگی می‌کرد که پادشاه بابل او را به همراه دیگر اقوام یهود به اسارت گرفت. او مدتی بعد موفق شد خود را از اسارت رها کند و به ایران پناه بیاورد و تا زمان مرگ خود در شهر متمدن زندگی کرد. آرامگاه این پیامبر در ساحل شرقی رودخانه شاوور و روبه‌روی تپه ارگ تا امروز به‌عنوان مکانی مقدس و مورد احترام باقی مانده است. 
    شاید دانیال نبی نام‌آشناترین پیامبر در میان مردم ایران باشد اما او تنها پیامبر نیست و با توجه به اعلام اداره اوقاف کشور در دی ماه امسال به‌جز آرامگاه دانیال نبی، مقبره 32 پیامبر دیگر نیز در ایران وجود دارد. اوقاف اعلام کرده است که هشت‌هزار بقعه متبرکه در کشور وجود دارد که در این بقعه‌ها، 10هزار امامزاده مدفون هستند و همچنین مقبره 33 پیامبر در کشور وجود دارد؛ پیامبرانی که اگرچه آرامگاه و مکان آنان برای تمام مردم کشور آشنا نیست اما عمدتا بسیار مورد توجه مردم محلی آن منطقه هستند و ساکنان اطراف به زیارت این پیامبران می‌روند. محمدجعفر سروقدی، مشاور اداره کل سازمان اوقاف کشور معتقد است زیارتگاه پیامبران ایران برای مردم شهر یا روستاییان محل زیارتگاه همیشه آشنا بوده و این پیامبران از پیش توسط مردم شناخته شده‌اند. 
    اعلام وجود 33 پیامبر از سوی اوقاف
    سازمان اوقاف و امور خیریه کشور دی ماه امسال اعلام کرد که سال 90 برنامه بودجه و درآمد امامزادگان در سه حوزه مدیریت، فرهنگی و عمرانی برای هر امامزاده نوشته شده و به اجرا درآمده است. به گفته قائم مقام این سازمان دوهزارو 700 نقشه طرح جامع و تیپ در چهار نوع در کشور از سوی سازمان اوقاف آماده شده و این نقشه‌ها در بقاع متبرکه کشور در حال عملیاتی شدن است. این عملیات شامل مقبره 33 پیامبری که سازمان اوقاف تعداد آنان را اعلام کرده است نیز می‌شود. 
    سروقدی، مشاور اداره کل سازمان اوقاف کشور در گفت‌وگو با «شرق» از کم بودن منابع تحقیقاتی درباره پیامبران می‌گوید و توضیح می‌دهد: «درباره پیامبران بر‌خلاف امامزادگان، اطلاعات وسیعی وجود ندارد. اطلاعات مربوط به امامان و زندگی آنان در دسترس‌تر است و مثلا می‌دانیم که چرا بسیاری از امامان به ایران آمده‌اند و در حال حاضر آرامگاه آنان زیارت می‌شود. مثلا گفته می‌شود زید بن علی و یارانش قیام کردند و به ایران آمدند یا مبلغ بوده و به ایران راه پیدا کرده‌اند. همچنین بسیاری از امامزادگان در زمان علی بن موسی‌الرضا به ایران آمدند. اما در مورد پیامبران اطلاعات‌مان محدودتر است؛ دلیل آن نیز این است که منابع‌مان محدود‌تر است و اگر بخواهیم به منابع برگردیم باید به منابع قبل از تاریخ اسلام مثل تاریخ طبری یا تاریخ مسعودی مراجعه کنیم.» محمدجعفر سروقدی معتقد است که باید تحقیقات وسیع‌تری در مورد تاریخ و زندگی این پیامبران انجام گیرد: «این بحث هنوز جای مطالعه و تحقیق دارد و باید در این رابطه کتاب‌نگاری درست انجام دهیم.»
    آرامگاه پیامبران وقف است
    شمال غربی، شمال شرقی تا مرکز و جنوب ایران بسیاری از روستاها و شهرها، بقعه یا آرامگاه یکی از این پیامبران است تا آنجا که برخی از آنان بسیار آشنا و زیارتگاه مردم هستند؛ مانند آرامگاه تخت فولاد در اصفهان که مقبره یکی از پیامبران آسمانی است. مقبره‌هایی که در زنجان یا همدان وجود دارند نیز از مهم‌ترین مقبره‌های نام‌آشنا هستند. تمام این مکان‌های مقدس مذهبی وقف این پیامبران است و به گفته سروقدی، جزو اموال موقوفی شناخته می‌شوند. «بقاع متبرکه به موجب قانون، زیر نظر تشکیلات سازمان اوقاف هستند و علاوه بر موقوفاتی که در کشور وجود دارد، امامزاده‌ها، اراضی پیرامونی آن و محل مرقدشان موقوفه است.» این مساله باعث شده تا سازمان اوقاف این مکان‌ها را معرفی کند. اگرچه همچنان اطلاعات این سازمان در مورد جزییات تاریخی و زندگی آنان کامل نیست اما سروقدی در مورد نحوه شناسایی این بقاع توضیح می‌دهد: «به‌طور کلی بقاع متبرکه به دو صورت از نسل‌های قبل به نسل حاضر معرفی می‌شود و علاوه بر آن بر اساس مستندات از منابع مکتوب و سنگ‌نوشته‌هایی که روی آنهاست شناسایی می‌شود. سازمان اوقاف در صورتی که نیازی را تشخیص دهد از واحدهای پژوهشی و تحقیقی مرتبط استفاده می‌کند.» 
    به گفته این مشاور سازمان اوقاف کشور، بعضی از این مکان‌های مقدس و متعلق به پیامبران دارای بقعه و بارگاه است و برخی قبر ساده دارند. «این مکان‌ها از قدیم شناسایی شده‌اند؛ فضاهایی معنوی هستند که برای مردم قابل احترا‌م‌اند.»
    پادشاهی بخت‌النصر و پناه پیامبران پیش از میلاد به ایران
    سرگذشت بیشتر پیامبرانی که از میان 124هزار پیامبر آسمانی، ایران را برای زندگی انتخاب کرده‌اند و دارای بقعه یا آرامگاه هستند، بسیار شبیه یکدیگر است. به گفته مشاور سازمان اوقاف کشور، هرکدام از این پیامبران در سال‌ها، دوره‌ها و سنوات مختلف به ایران آمده‌اند. «البته این سال‌ها چندان دور از هم نبوده‌اند. اسم و رسم بسیاری از 124هزار پیامبر هنوز برای ما مشخص نیست و باید گفت حتی در مورد پیامبران اولوالعزم نیز خیلی وسیع کار نشده است.»
    پادشاهی بخت‌النصر به سال 605 قبل از میلاد مسیح بازمی‌گردد. او پس از پدرش نابوپولاسار به‌عنوان پادشاه بابل بر تخت سلطنت نشست. مهارت او در جنگ، کشورداری و گسترش قلمرو پادشاهی خود مانند پدرش بود. اگرچه بخت‌النصر بابل را به باشکوه‌‌ترین پایتخت آن روزگار تبدیل کرده بود اما برای قوم یهود یکی از سنگدل‌ترین پادشاهان به‌شمار می‌آمد. بخت‌النصر قبل از اینکه پادشاه شود، مصریان را در خارکمیش شکست داده و آنها را از خاورمیانه بیرون راند. پس از رسیدن به پادشاهی، به جنگ کشور یهودیه رفت و پس از شکست آنان، این سرزمین را نیز در قلمرو خاک بابل درآورد و بر تصرفات خود افزود تا آنکه کورش، پادشاه هخامنشی، بابل را فتح و اسیران دوره بخت‌النصر را آزاد کرد. در آن دوران برای یهودیان که از جنگ و اسارت بخت‌النصر فراری بودند، ایران امن‌ترین، بهترین و آرام‌ترین سرزمین بود. محمدجعفر سروقدی نیز علت مهاجرت عمده پیامبران به ایران را حکومت بخت‌النصر می‌داند و توضیح می‌دهد: «سلطه و فشار پادشاهان بیشتر آنان را به سرزمین ایران کشانده است زیرا در مورد پیامبران الهی عمدتا این‌گونه نیست که از جایی به جای دیگر نقل مکان کنند؛ اینان چون از لحاظ حکومتی تحت فشار بودند، در ایران زندگی می‌کردند. البته باید گفت پهنای کشور در زمان هخامنشیان نیز وسیع بود و عمده مناطقی که پیامبران به آنجا مهاجرت می‌کردند جزو قلمرو ایران بوده است. اینها بیشتر در دوران تاریخی ایران مهاجرت کرده‌اند. دوره تاریخی ایران نیز با مادها شروع می‌شود. اما اینکه آیا این پیامبران جزو مهاجران سیاسی بوده‌اند یا خیر، نیازمند بررسی است.»
    شجاعی نیز مانند مشاور و کارشناس سازمان اوقاف کشور، ورود این پیامبران را به دوران تاریخی حکومت هخامنشی نسبت می‌دهد: «عموم پیامبران مدفون‌شده در ایران مربوط به قوم بنی‌اسراییل هستند و زمانی که بخت‌النصر در بین‌النهرین به قوم یهود حمله می‌کند، ایشان را به اسارت می‌گیرد و بسیاری از آنان به ایران پناه می‌آورند. آنان به‌دلیل شرایط زمانی به مکان‌های زیادی مهاجرت کردند و بیشتر آنان به عربستان و اردن و شام رفتند. کورش پادشاه نیز پس از جنگ با بخت‌النصر و شکست او تمام این اسیران را آزاد می‌کند.»
    در فهرست سازمان اوقاف و امور خیریه کشور از پیامبران ایران، نام تمام بقاع متبرکه متعلق به پیامبرانی که در ایران زندگی کرده یا مدفون شده‌اند به همراه استان و محل این بقاع ذکر شده است. به گفته شجاعی، محقق تاریخ دین، اغلب پیامبران در بلاد شام و سوریه و بعد از آن در عربستان و عراق مدفون هستند. در ایران نیز وجود حدود 33 پیامبر ذکر شده و تعدادی از آنان نیز مانند حضرت دانیال، حیقوق نبی، قیدار یا چهار پیامبری که در قزوین مدفون شده‌اند، دارای سندیت صددرصد هستند. اما وجود بسیاری از این پیامبران را اگرچه دارای سندیت صددرصدی نیستند، نمی‌توان به‌صورت قطعی منتفی دانست. در حال حاضر با توجه به اسناد سازمان اوقاف کشور، مکان مقدس 33 پیامبر در ایران وجود دارد اما می‌توان گفت مقبره مخروطی‌شکل دانیال نبی تنها زیارتگاهی است که بیش از همه برای تمام مردم ایران شناخته‌شده است و آن هنگام که نامی از پیامبران در ایران برده می‌شود پیش از همه نام دانیال نبی بر زبان می‌آید. 

    حضرت قیدار: حضرت اسماعیل 12 پسر داشت که بزرگ‌ترین آنان حضرت قیدار به معنی سیاه‌پوست است. پس از وفات حضرت اسماعیل در 130 سالگی، قیدار جانشین پدر شد و مردم را به توحید دعوت کرد. این حضرت به گفته علامه مجلسی، جد سی‌ام حضرت رسول است. مرقدش در شهرستان خدابنده و زیر نظر اداره اوقاف و امور خیریه این شهرستان اداره می‌شود. این شهرستان از کوچک‌ترین شهرهای ایران است که دو خیابان اصلی و فرعی دارد و مرقد حضرت قیدار در خیابان اصلی این شهر است. 

    حضرت اشموییل: این حضرت از پیامبران قوم بنی‌اسراییل است و میان خاندان «لاوی» این قوم از سوی خداوند به پیامبری برگزیده شد و طی 40 سال مردم را از بت‌پرستی بازداشت و به خداپرستی دعوت کرد. اشموییل یا شموییل به زبان عبری به معنی «شنیده‌شده خدا» است. وی طالوت را به پادشاهی رساند و به همراه یاران خود به جنگ با جالوت رفت. زمانی که یارانش به نهر آبی رسیدند به آنان فرمان داد که از آب ننوشند. آنانی که به فرمان او گوش سپردند 313 نفر بودند. وقتی آنان به سپاهیان جالوت رسیدند و تعدادشان را دیدند گفتند که ما نمی‌توانیم با آنها مقابله کنیم اما آن گروه دیگر از سپاهیان طالوت به رهبری حضرت گفتند: «چه‌بسا گروه اندکی به اذن خداوند بر گروه بسیاری پیروز شود و در آخر سپاه طالوت بر سپاهیان جالوت پیروز شدند.» مرقد حضرت اشموییل در 11کیلومتری شهرستان ساوه (جاده بویین‌زهرا) واقع است. 

    حضرت حیقوق: نام این حضرت در زبان عبری به معنی «کسی که در آغوش کشید»، است. او یکی از پیامبران قوم بنی‌اسراییل است که وی را یکی از پیامبران اولو‌العزم می‌دانند. حضرت حیقوق نگهبان معبد سلیم پادشاه یهود در اورشلیم بوده است. این حضرت به همراه دانیال نبی و عده‌ای دیگر از یهودیان قوم بنی‌اسراییل به اسارت بخت‌النصر درآمد و سال‌های زیادی در زندان بابل به‌سر برد. حضرت حیقوق پس از حمله کورش هخامنشی به بابل و آزادی به اکباتان (همدان) آمد و پس از مرگ نیز در همان جا مدفون شد. مقبره این حضرت در شهرستان تویسرکان همدان واقع است. 

    حضرت دانیال: این حضرت نیز از قوم بنی‌اسراییل و از نسل حضرت داوود است. او در کتاب خود حوادث آینده و بعثت پیغمبر آخرالزمان حضرت محمد(ص) را پیشگویی کرده است. همان‌گونه که اشاره شد، وی همزمان با پادشاهی کورش و داریوش در ایران می‌زیسته است. این حضرت نیز در کودکی به همراه قوم خود به اسارت پادشاه بابل درآمد و چون از عبادت و فرمان پادشاه بابل سر باز زد، او را نزد شیران درافکندند اما او از میان شیران جان سالم به در برد و زنده ماند و پیامبری او بر پادشاه بابل ثابت شد. حضرت دانیال پس از مرگ پادشاه بابل از جانب بهمن پسر اسفندیار به بیت‌المقدس بازگردانیده شد و از آنجا به اهواز رفت و در شوش دیده از جهان فروبست. ایرانیان باستان پس از رحلت آن حضرت بر طبق آیین خودشان، پیکر مطهر حضرت دانیال را مومیایی کردند و در اتاقکی روی تپه‌های شهر شوش قرار دادند و در اتاقک را مهر و موم کردند تا زمان ظهور اسلام و فتح ایران به دست مسلمانان، امر کردند حضرت را دفن کنند و برای او بارگاهی بزرگ ساختند که آب نهر جندی‌شاپور از زیر آن جاری بود. وقتی در سال 1352 برای اجرای طرح شهرسازی شهرستان شوش دانیال مسیر رودخانه را عوض کردند، قبر حضرت نمایان شد و بار دیگر به بازسازی صحن و حرم این حضرت پرداختند و در حال حاضر زیر نظر اداره اوقاف شهرستان شوش دانیال اداره می‌شود.

    حضرت حجی: این حضرت قبل از حضرت مردخای در سال 520 قبل از میلاد، برابر با سال دوم سلطنت داریوش و قبل از حضرت مسیح، به پیامبری مبعوث شد. وی نیز مانند حضرت حیقوق به همدان رفت. نام این پیامبر در زبان عبری به معنی «مسرور» خوانده می‌شود. آرامگاه این پیامبر به «مسجد پیغمبر» معروف است و در کوچه‌ای از کوچه‌های خیابان باباطاهر شهر همدان قرار دارد. قدمت این مسجد به قرون وسطی بازمی‌گردد که در انتهای مسجد پس از محراب، در ورودی حرم دیده می‌شود. 

    حضرت یوشع: این حضرت نیز از زندانیان آزادشده در زمان پادشاهی کورش است و به همراه یک پیغمبر دیگر قوم بنی‌اسراییل به نام جناب شعیا، در اصفهان به خاک سپرده شدند. این حضرت را عمدتا با یوشع بن تون، وصی حضرت موسی اشتباه می‌گیرند اما قبر یوشع بن تون در جبل لبنان در حوالی طیبه قرار دارد و قبر این پیامبر در تخت فولاد شهر اصفهان واقع شده است. قدمت تاریخی گورستان تخت فولاد اصفهان به پیش از اسلام می‌رسد و قبر بسیاری از بزرگان در آن قرار دارد. 

    چهار انبیا: آن‌گونه که گفته می‌شود این چهار پیامبر همزمان با اصحاب کهف زندگی می‌کرده‌اند و زمان مرگ‌شان با یکدیگر متفاوت بوده است اما پس از فوت اولین پیامبر، پیروان ایشان سه پیامبر دیگر را نیز در کنار قبر این پیامبر در شهر قزوین به خاک سپردند. اسامی این چهار پیامبر سلام، سلوم، سهولی و القیا است. در میان مردم این شهر معجزات فراوانی از قبور این چهار پیامبر گفته شده و مردم بسیاری برای برآوردن حاجات خود به این زیارتگاه مراجعه می‌کنند و این مکان به‌دلیل وسعت خود ظرفیت هزاران زایر را دارد. مرقد این چهار پیامبر را مرحوم میرزا مسعود شیخ الاسلام بنا کرده که در همان زمان احداث بنا در عصر مشروطه ترور شد اما پسران وی کار احداث بنا را به پایان رساندند و در حال حاضر زیر نظر اداره اوقاف و امور خیریه استان قزوین قرار دارد. گفته می‌‌شود در کنار این پیامبران یکی از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) نیز به خاک سپرده شده است. 
    منبع شرح حال پیامبران: کتاب پیامبران سرزمین ما
    عباس صالح مدرسه‌ای، انتشارات در راه حق
  • مm نصراصفهانی

نظرات  (۱۶)

  • سید محمد حسینی
  • واقعا؟؟؟ خیلی باحال بود

     وااای واقعا وبتون خیلی عالی بود استفاده کردیم

      خوشحال میشم ب وب منم سری بزنید درضمن اگه خواستید شمار دنبال کنم کافیه ی کامنت بذارید تا متوجه بشم و شما میتونید منو از وبم دنبال کنید خوشحال میشم

    منتظرتون هستم نظر یادتون نره بازم خیلی عالی بود مرسی

  • ❤منتـــظر المـهـدی❤
  • +++
  • خانومــِـــ خونهـ
  • عالی.ممنون از پست زیبا و مفیدتون
  • زائر اربعین.... ع.پ.ا
  • طولانی بود این پست شما و با عرض پوزش  وقت نکردم بخونمش
  • طاها میرویسی
  • ممنون
    + +
    کی گفته کوروش ذوالقرنینه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


    چطور تو استوانه به اصطلاح حقوق بشرش که(( برخلاف کتیبه های حقوق بشر حمورابی در سردر شهر ها ))شبا زیر بالشتش قایم میکرده اسمی از یکتاپرستی و پیامبران ذکر شده نیاورده جاش توش از ترس خودش و پسرش کمبوجیه از بت های معروف بابل نوشته

    ثانیا 
    نظریه ذوالقرنین بودن کوروش مال یه هندیه که فقط هم این جناب همین اواخر ادعاشو کرده 


    ثالثا علامه طباطبایی هم در تفسیر نوشته وقیل نه قال یعنی مطمئن نیستم اسم کورش رو هم کنار بقیه پادشاهان احتمالی اورده 

    رابعا فرضا  که باشه علامه فیلسوف بزرگی بودن اما نه مورخ و نه کارشناس تاریخ قبل و بعد از اسلام و سخنشان وحی منزل نیست

    خامسا چگونه بپذیریم کوروش که به اعتراف خود در استوانه اش (به ترجمه رسمی موزه ی بریتانیا (محل نگهداری استوانه) رجوع شود) بت پرست بوده و به اعتقاد بسیاری از مورخین چون کتزیاس از کودکی فاسد بوده حتی هردوت که تنها منبع پان فارس ها برای نقل افسانه های هخامنشی است نیز به جنبه های تاریک زندگی او اشاره کرده که همگی سانسور میشوند یا جانشینانش مثل داریوش که گوش و چشم بینی مردم بابل و همدان شوش را بریده و دراورده و از شکنجه پادشاهان پست سیرت

    (( چوب در م ق ع د کردن استفاده میکرده )) پیامبر و برگزیده خدا بوده اند******
    مراجعه شود به کتیبه های داریوشی

    کوروش همانقدر نزد ما ایرانیان تصویری متوهم گونه و قهرمانانه دارد که چنگیز ((تاتار نه مغول))در میان مغولان و دراکول در رومانی و اسکندر در میان یونانیان

    گرچه از این میان مغولان و بیشتر از مغول اسکندر بر خلاف آن دوی دیگر در کنار جنایاتشان برای کشورگشایی خدماتی نیز داشته اند مثل تاسیس کاروانسرا و شهر در جغرافیای ما و بقیه ملل و ساخت کتاب خانه و رصد خانه و ...بدست مغولان
  • مm نصراصفهانی
  • سلام
    آیت الله مکارم شیرازی  می‌نویسد: «درست است که در این نظریه نیز نقطه‌های ابهامی وجود دارد، ولی فعلاً می‌توان از آن به عنوان بهترین نظر درباره تطبیق ذوالقرنین بر رجال معروف تاریخی نام برد.»

    اما چرا مورخان و مفسران قدیم کوروش، پادشاه هخامنشی، را ذوالقرنین ننامیده‌اند؟ آیا، از دیدگاه آنان، کوروش ویژگی‌های قرآنی ذوالقرنین را ندارد؟ آیا درک تاریخی ما امروزه از زندگی و زمانه کوروش کامل‌تر از گذشتگان است؟ یا سکوت آنان ناشی از معرفت بیش‌تری از ادراکات تاریخی ماست و، اگر چنین است، علت سکوتشان چیست؟
    چنان که اشاره شد، به جز آگاهی برخی مفسران متقدم مسلمان، اطلاعات مورخان بعدی دوران اسلامی از کوروش شامل اطلاعات پراکنده و ناقص و در مواردی تحریف شده و آمیخته با افسانه بود. همین سبب شد که تاریخ زندگانی کوروش و خصلت‌های اخلاقی و سفرهای وی در نزد مورخان دوران اسلامی مکتوم بماند. تلاش مورخان ایرانی قرون سوم و چهارم هجری برای آگاهی از گذشته خود و جست‌وجو در متون کهن، همچون خدای‌نامه که در دوران ساسانی نوشته شده بود و بخشی از میراث ایرانیان باستان را به دوران اسلامی منتقل می‌کرد، نتوانست از روی دوران هخامنشیان، که در محاق فراموشی فرو رفته بود، پرده بردارد؛ زیرا خدای‌نامه شامل گزارش‌های پراکنده‌ای از تاریخ ایران، از آغاز تا پادشاهی خسرو دوم است، که با افسانه آمیخته شده و تفاوتی میان شخصیت‌های تاریخی با شخصیت‌های اساطیری در آن دیده نمی‌شود. به دشواری می‌توان نشانه‌ای از تاریخ واقعی دوران مادها و هخامنشیان در آن یافت و آنچه از تاریخ هخامنشیان با دوران سلسله تاریخی و افسانه‌ای کیانیان در هم آمیخته شده است برای درک حقیقی تاریخ هخامنشیان و شخصیت کوروش ناکافی است.

    در روایت‌های تاریخی دوران اسلامی، خاطرات بازمانده از پادشاهان هخامنشی، از جمله کوروش، به افسانه بهمن افزوده و شخصیت افسانه‌ای بهمن با کوروش یکسان سازی شده است. این شباهت سازی تحت تأثیر روایات خارجی، از جمله متون یهودی، قرار گرفته و با اختلاط و ابهام فراوانی دارد.
    موضوع دیگری که در فراموشی خاطران و تاریخ دوران هخامنشیان و زندگانی کوروش بزرگ در نزد مورخان دوران اسلامی تأثیر فراوانی داشت متروک شدن خط میخی پارسی بود. خط میخی، که می‌توانست خاطرات فراموش شده دوران هخامنشیان را به دوران‌های بعدی منتقل کند، به علت دشواری‌هایی که داشت. کارکردش را حتی در دوران خود نیز از دست داد و، پس از سقوط هخامنشیان، رفته رفته کنار گذاشته شد؛ چنان‌که در قرن دوم پیش از میلاد به کلی از میان رفت و خط آرامی جای آن را گرفت. افزون بر آن، تعدد خط و زبان در دوران بعدی و رواج یک خط و متروک ماندن زبان و خط دیگری در دوران‌های بعدی، عامل مؤثر دیگری در انتقال نیافتن میراث مکتوب از دوران هخامنشیان به دوران بعدی است.
    این عوامل هر یک به تنهایی برای مکتوم ماندن زندگی و زمانه کوروش نزد مورخان دوران اسلامی و مفسران قرآنی کافی است. بنابراین، بدیهی است که در منابع تاریخی و تفاسیر متقدم، تلاشی برای انطباق شخصیت قرآنی دوالقرنین با کوروش، پادشاه ایران، صورت نگرفته باشد.

    پرسشی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که مفسران و مورخانی که کوروش را با ذوالقرنین یکی دانسته‌اند به کدام ادله و شواهد استناد کرده‌اند؟
    به گفته مفسر بزرگ قرآن کریم، علامه طباطبایی، آنچه نظریه ذوالقرنین بودن کوروش را تأیید می‌کند اوصاف اخلاقی است که در تاریخ برای کوروش نوشته‌اند. کوروش، هم طبق تاریخ و هم عهد عتیق و هم نظر مورخان قدیم، پادشاهی با مروت و جوانمرد و با سخاوت و کریم بوده است؛ چنان که از تاریخ زندگی او و برخوردش با یاغیان و جبارانی که با او می‌جنگیدند یا او با ایشان جنگیده است نیز مبین آن است؛ و با صفات یادشده از ذوالقرنین در قران کریم مطابقت دارد. ذوالقرنین از طرف خداوند دارای توانایی‌ها و امکانات فراوانی،‌مانند عقل و تدبیر و فضایل اخلاقی و ثروت و شوکت ظاهری، بوده است.
    از دیگر ویژگی‌های ذوالقرنین سفرهای او در مسیرهای چندگانه است که شرح آن در آیات قرآنی آمده است. کوروش نیز به غرب و شرق و شمال سفر کرد که شرح آن در تاریخ زندگانی‌اش آمده است و با سفرهای سه‌گانه‌ای که در قرآن برای ذوالقرنین ذکر شده منطبق است. نخستین لشکرکشی کوروش به کشور همسایه غربی، لیدی، بود که در شمال آسیای صغیر قرار داشت. در قرآن آمده است که ذوالقرنین در سفر غربی‌اش احساس کرد خورشید در چشمه گل آلودی فرو می‌رود؛ مشابه همان صحنه‌ای که کوروش به هنگام فرورفتن قرص آفتاب (در نظر بیننده) در خلیجک‌های ساحل لیدی مشاهده کرده است. لشکرکشی دوم کوروش به جانب شرق بود. از تاریخ زندگی کوروش درمی‌یابیم که این لشکرکشی چندی پس از فتح لیدی روی داد و کوروش طی آن به آرام سازی طغیان بعضی از قبایل وحشی بیابانی مستقر در شرق کشور پرداخت. شاید بتوان تعبیر قرآن طبق آیه زیر را در اشاره به سفرهای ذوالقرنین، با سفرهای جنگی کوروش به منتهای شرق برای مقابله با اقوام بیابان‌گرد و صحرانورد مطابقت داد که مشاهده کرد خورشید بر قومی طلوع می‌کند که در برابر تابش آن سایبانی ندارد. «حَتّی اِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قومٍ لَمْ نَجْعَلُ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً: تا گاهی که رسید به محل برآمدن خورشید یافتش برمی‌آید بر گروهی نگذرده‌ایم برای ایشان جز آن پوششی را» (کهف: 90)


    در قرآن کریم از مکان سدی که ذوالقرنین ساخته یاد نشده است و فقط ویژگی اقلیمی آن بیان شده است. کنجکاوی علمی مسلمانان درباره تعیین اماکن تاریخی، که نشانه‌های آن در قرآن مجید آمده است،‌در منابع تاریخ ثبت و ضبط شده است. شرح جست‌وجو برای یافتن سد ذوالقرنین در روزگار واثق خلیفه عباسی در منابع متعدد آمده است. با بررسی متون تاریخ نگاران اسلامی، که درباره اقلیم و شهرها آمده است، می‌توان دریافت که مکان این سد در اوایل اقلیم پنجم و ششم بوده است.

    می‌دانیم که کوروش، در لشکرکشی سوم خود به کوه‌های قفقاز، به تنگه‌ای میان دو کوه رسید و برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی، به درخواست مردمی که در آن منطقه بودند، در فاصله میان دو کوه سد محکمی بنا کرد. این تنگه امروزه تنگه داریال نامیده می‌شود که در نقشه‌های موجود میان ولادی میوکز و تفلیس نشان داده می‌شود. این دیوار همان سدی است که کوروش بنا کرده و با اوصافی که قرآن درباره سد ذوالقرنین بیان کرده کاملاً تطبیق می‌کند.
    موضوع دیگر در انطباق کوروش و ذوالقرنین تناسب نام ذوالقرنین با کوروش است. کهن‌ترین اشاره به موضوع ذوالقرنین را باید در کتاب دانیال نبی، از متون عهد عتیق یهود، جست‌وجو کرد. آن‌جا که در رؤیای وی، لوقرائیم در هیئت قوچ ظاهر می‌شود. لوقرانائیم به زبان عبری همان ذوالقرنین عربی است. این واژه در تورات فقط یک مرتبه آکده است و آن هم در سفر دانیال (کتاب دانیال) است. درباره نام ذوالقرنین و تناسب آن با کوروش گفته‌اند: ذوالقرنین را از آن جهت ذوالقرنین، صاحب دو قرن (شاخ)، می‌نامند که دارای تاج یا کلاه خودی با دو شاخم بوده است. جالب این‌که در نقش برجسته هخامنشی دشت مرغاب، کوروش با تاجی بر سر تصویر شده که دو شاخ همانند شاخ‌های قوچ بر آن دیده می‌شود.»

    نه تنها قدما بلکه متاخرینی چون دکتر حسن صفوی در کتاب " ذوالقرنین کیست ؟" این رای را تخطئه و مراد از ذوالقرنین را مانند قدما اسکندر می داند 

    تقریبا اکثر مفسران بزرگ از جمله طبری ، میبدی ، شیخ طبرسی ، ابولفتوح رازی ، امام فخر رازی ، قرطبی ، و بیضاوی بر این قول اند که ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی یا کبیر جهانگشای یونانی است .
    ابن خلدون هم ذوالقرنین را اسکندر می داند (مقدمه ابن خلدون ، ترجمه گنابادی 1/146) از میان مفسران امام فخر راز ی مستدل تر و منطقی تر از دیگران از این رای دفاع کرده است .
    مونتگمری وات ( اسلامشناس و قرآن پژوه ) مینویسد : " هم مفسران مسلمان و هم محققان غربی متفقا ً بر آنند که مراد از ذوالقرنین ، همان اسکندر کبیر است " (دائره المعارف اسلام ، طبع دوم )

    برخی از افراد هم دیگر پادشاهان مانند " ماءالسما ء " یا " صعب بن همال حمیری " یا " تبع الاقرن " پادشاه جنوب عربستان گفته اند
    و برخی دیگر " ابوکرب شمر یر عش بن افریقس حمیری " را ذوالقرنین میدانند .

    و فقط این ابواکلام آزاد هندی بود که در سده ی قبل این نظریه را مطرح کرد و تمامی نظریه های مشابه برگرفته از اوست
    رفتار اسکندر
    " همه جا الیگارشی ها را برانداخت و دموکراسی ها 
    را با قوانین سابق اش احیا کرد . 
    این هم خود اقدامی علیه دولت ایران بود 
    که همیشه از حاکمیت اقلیت ( الیگارشی)
    حمایت کرده بود . 
    طبعا پرداخت مالیات به دولت ایران هم ممنوع شد .
    همه جا آزادی از سلطه هخامنشیان را با خوش حالی پذیرفتند 
    و اسکندر را آزادی بخش شمردند ...
    آنها به طور قطع آزادی را برزگترین موهبت میدانستند. 
    این معنا در کتیبه ای که در قرن سوم که 
    در پرین بدست آمده چنین زیبا مطرح شده است 
    « برای یونانی چیزی از آزادی مهمتر نیست » " 

    سد اسکندر:
    اسکندر سدی ساخت تا جلوی اقوام شمالی و مهاجر و مهاجم
    را در مقابل هجوم آنها به ایران و بین النهرین بگیرد ..

    (( تمام مناطق یهودی نشین در بابل ، ایران ، خراسان ، سبا(یمن) ، دیار بکر ، بین النهرین ، گوتی ها در کوه آرارات ،آلان ، سرزمینی در میان کوهها که تنها راه 
    ورود به آن یک دروازه آهنی است ،این دروازه به دستور اسکندر مقدونی ساخته شده )) (سفرنامه رابی بنیامین تودولایی – ص 102)۳
    با توجه به گفته های بسیار متنوعی که پیرامون سد گفته شده ، واقعیت اینست که تقریبا هیچ سدی را اکنون در دست نداریم که به یقین و کاملا با توصیفات قرآن همخوانی داشته باشد ...
    خصوصا در مورد کوروش ...
    خصوصا در مورد کوروش ...
    چون اگر سد گرگان یا داریال را سد اسکندر حساب کنیم کوروش نقشی ندارد ، و در مورد او اسناد بسیارضعیف ترند ...
    اما سخن برخی از جمله دانشمندان ایرانی را هم اگر نادیده بگیریم و افسانه بپنداریم ، بنیامین تودولایی را نمیتوان متهم به طرفداری کرد ...

    حال چرا سد را در چنین مناطقی در نظر میگیریم 
    و در نقاط جنوبی تر دنبال چنین سدی نمی گردیم ؟
    علم ساختن سد
    ذوالقرنین هر کس بوده او یا اطرافیانش ، علم ساختن سد را داشتند ، آنهم با این ویژگی .چون خود آن قوم توانایی ساختن سد را گویا داشته اند ولی باز سد ویران می شده و مورد هجوم واقع می شدند .ولی نکته خاص همان دانش ساختن سد نزد ذوالقرنین و یا همراهان و نزدیکانش است ...
    میدانیم استادش ارسطو پیشتر ساقه ساختن یک شهر را داشته و در آن ازه زمانی کسی بهتر از او نمی توانسته مهندسی این سد را بر عهده داشته باشد.
    و نکته مهم و تاریخی این جریان معنای کلمه دوالقرنین است که بمعنای صاحب دو شاخ است ...
    در سرتاسر سرزمینهایی که مورد تصرف اسکندر بوده سکه هایی با نقش او یافت شده ... میتوان نقش او را با دو شاخ در بالای سرش دید !
    تصاویر این سکه ها را میتوانید پیگیری کنید

    ولی با این حال برای اسکندر هم به طور قطعی نمیتوان نظر داد  و در رابطه با کوروش که اسناد پیامبری او بسیار ضعیف تر از اسکندر است هم قالبا توسل به افسانه ها و مغلطه و سفسطه میشود

    همانطور که گفته شد بت پرستی کوروش کاملا اثبات شده است و حتی اگر توبه ای هم در کار باشد ما هیچ نمونه ی قرآنی ای از پیامبران نداریم که کوچکترین قسمتی از حیات انان قبل از برگزیده شدن در ظلمات شرک و جنایت در حق بشریت باشد
    حضور ترکها(مغولها) در این وبلاگ  و عقده گشایی این عده از کوروش بعلت حسادت و بغض بیشمار از تاریخ با شکوه ایران وایرانیان است.ترکها(مغولها)بازهم با تحریف تاریخ شروع به فحاشی کردن به بزرگان ایران میکنند.نویسنده های ترک و شاعران ترک من جمله حرام زاده ای مانند صفوی و شاملو در این راستا گام برداشته اند.کینه مغولهای جنایتکار و نسل کش از کوروش بسیار زیاد است.امروز از اسکندر بهعنوان ذولقرنین یاد میکنند چون در تاریخ جعلی ترکها(مغولها) هنوز شخصیتی در این مورد ساخته و جعل نشده اما در اینده یک شخصیت جعلی مغول را بعنوان ذوالقرنین یاد خواهند کرد.ترکها مغولن و بیگانه و دشمن ایران هستند ایرانیان باید این قوم کثیف و وحشی را در سر تاسر ایران بخشکانند.
  • شیرین مرادی
  • با سلام. من یک محقق تاریخ هستم. به اثبات رسیده که ذوالقرنین هم زمان حضرت ابراهیم(ع) بودند. ولی کوروش بعد زمان حضرت موسی مه یهودی بودند بعد آزاد میشوند به دست کوروش ، پس یکی نیستند. اگر دوست داشتیند پیج اینستاگرام مرا دنبال کنید تاریخ  آدم تا خاتم و سلسه حکومتی معاصر پیامبران را هم قرار میدیم تو پیج shirinbano7573

    شما فهمیدی ذوالقرنین هم دوران ابراهیمه؟ هیچ تاریخی برای ذوالقرنین ثبت نشده و دوران ابراهیم هم هیچ پادشاهی اینجوری وجود نداره

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی