رادیو اسلام Radio Islam

سایت مشاوره وپاسخ گویی به شبهات وسوالات دینی و اعتقادی

رادیو اسلام Radio Islam

سایت مشاوره وپاسخ گویی به شبهات وسوالات دینی و اعتقادی

باعرض سلام
پاسخ گوی سوالات وشبهات اعتقادی هستیم.

*********************

تبصره :

استفاده از مطالب بدون منبع هم از نظرمااشکالی ندارد.

آخرین نظرات

۱۹ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

پیش بینی قرآن در خصوص نتایج مذاکرات 5+1

مm نصراصفهانی | سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۴۵ ب.ظ

مقدمه: وَ لَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً)؛ (نساء: 14) 
و خداوند هرگز بر [زیان [مؤمنان برای کافران راه [تسلطی] قرار نداده است.

درحالی نمایندگان ایران به مذاکرات ادامه می دهند که پس از اینکه جهان متقاعد شده است ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست، آمریکا بهانه نظارت بر تاسیسات نظامی را مطرح کرده و آن را شرط برداشتن تحریم ها کرده است. اگرچه در مسائل هسته ای امتیازات باورنکردنی فراوانی را به طرف های غربی داده است لکن هیچ تضمینی نیست که کوتاه آمدن بر سر نظارت بر تاسیسات نظامی آخرین بهانه آمریکا باشد. این مسئله را کارشناسان سیاسی بارها تذکر داده بودند. لکن به نظر می رسد برخی دست ها در دولت آقای روحانی به عنوان اهرم فشاری هستند تا خواسته های غرب را به دولت ایران تحمیل کنند.

آیه های قرآن در مورد عقب نشینی نکردن در برابر دشمنان:

اما خداوند متعال در قرآن کریم در مورد خواسته های پی در پی و بهانه گیری های زیاد از حد مسیحیان و یهودیان در مورد مسلمانان اینگونه می فرماید:

وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ ﴿۱۲۰﴾
ترجمه: و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمى‏شوند مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى بگو در حقیقت تنها هدایت‏خداست که هدایت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى که تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پیروى کنى در برابر خدا سرور و یاورى نخواهى داشت (۱۲۰)
همچنین در سوره بقره آیه 217 خداوند می فرماید: وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ
ترجمه: و آنان پیوسته با شما مى‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند.

در مذاکرات هسته ای هم تا کنون اوضاع به همین شکل بوده است. ابتدا می گفتند غنی سازی در راستای بمب اتمی نباید داشته باشید. بعد از آن می گویند هرگونه تحقیقات و توسعه را باید تعطیل کتسلیحات موشکی ایراننید. حالا می گویند ما باید به تاسیسات نظامی ایران نیز نظارت داشته باشیم. در قدم دوم خواهند گفت ایران چون تهدیدی برای منطقه است باید تسلیحات نظامی خودش را کاهش دهد تا تحریم ها را برداریم. و اگر این گام را هم برداریم آنها حمایت حکومت جمهوری اسلامی از حزب الله و فلسطین و انصار الله و ... را بهانه خواهند کرد تا تحریم ها را تشدید کنند و یا اینکه بر ندارند. و پس از آن به بهانه رعایت حقوق بشر می گویند زندانی های سیاسی را باید آزاد کنید و برای احترام به حقوق زن ها باید قانون حجاب را بردارید تا زن ها با هر پوشش برهنه ای که دوست داشتند در کوچه و بازار ظاهر شوند. و یقین این موارد خواسته پایانی آنها برای رفع تحریم ها نخواهد بود. آنها خواهند گفت که باید دولت مطبوع انها بر سر کار بیاید. تا اینکه تحریم ها رفع شود. و در این میان هر بار روزنامه های اصلاح طلب بسیار برای گام های برداشته شده و تحریم هایی که قرار است برداشته شود خوشحالی خواهند کرد. و هر بار تیتر خواهند زد: صف های طولانی سرمایه گذاران خارجی پشت مرزهای تحریم!

و قرآن تاکیدا می فرماید: و آنان پیوسته با شما مى‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند.

طبق بیان قرآن برگشت از دین خواسته پایانی آنهاست. بر همین اساس چه لزومی دارد بر سر تحریم هایی که برداشته نخواهد شد وقت خودمان را صرف کنیم؟

 و باز خداوند در قرآن کریم به مسلمان ها در مذاکرات با دشمنان هشدار می دهد:

« یا ایها الذین امنوا ان تطیعوا الذین کفروا یردّوکم علی اعقابکم فتنقلبوا خاسرین، بل الله مولاکم و هوخیر الناصرین» (آل عمران/۱۵۰-۱۴۹)
ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از کسانی که کفر ورزیده اند اطاعت کنید شما رابه عقب باز می گردانند. پس زیانکار و بازنده بر می گردید بلکه خدا مولا ویاور شماست و او بهترین یاری دهندگان است.

این حرف خداوند است و با تبلیغات رسانه ای نمی شود نتایج مذاکرات [عقب نشینی و اطاعت از کفار] را یک پیروزی بزرگ نامید.

آیا بهتر نیست در مورد تحریم ها اندکی به قرآن رجوع کنیم و یا اینکه به سیره رسول الله عمل کنیم؟ مگر نه این بود که پیغمبر در شعب ابی طالب به مدت سه سال با سخت ترین تحریم های اقتصادی و حتی مواد غذایی زندگی کرد تا اینکه به لطف خدا پیروز شد.

آیه های قرآن در مورد تحریم مسلمان هاتوسط کفار و منافقان:

 « هم الذین یقولون لا تنفقوا علی من عند رسول الله حتی ینفضوا و لله خزائن السموات و الارض و لکن المنافقین لایفقهون» (منافقون /۷)
ترجمه: آن ها کسانی هستند که می گویند: به کسانی که نزد پیامبر خدا هستند کمک مالی نکنید تاپراکنده شوند، در حالی که گنجینه های آسمان ها و زمین از آن خداست ولی منافقین نمی فهمند»

 


پانوشت:

  1. مطلب مختصری که سابقا نوشته ام: سخن خدا در باره مذاکره با دشمنان.
  2. روابط اخلاقی و اجتماعی مسلمانان با غیرمسلمانان از دیدگاه قرآن
  3. منطق قرآن کریم درباره تحریم و مذاکره با دشمن
  4. موسسه علوم و امنیت بین‌الملل آمریکا: توافق نهایی باید شامل دسترسی به سایت‌های نظامی ایران باشد
  5. به نقل از واشنگتن پست: یک روزنامه آمریکایی در مقاله‌ای تحلیلی تاکید کرد که با توافق نمی‌توان ایران انقلابی را تغییر داد و اوباما در این خصوص دچار اشتباه شده است.
  6. بیانات مقام معظم رهبری در خصوص مسئله هسته ای و مذاکرات.: البتّه این را هم ما گفتیم که توافق نکردن بهتر از توافق بد است ــ که این حرف را آمریکایی‌ها هم میزنند ــ این فرمول، فرمول درستی است؛ توافق نکردن از توافق کردنی که در آن، منافع ملّت پامال بشود، عزّت ملّت از بین برود، ملّت ایران با این عظمت، تحقیر بشود [بهتر است]، توافق نکردن شرف دارد بر یک چنین توافق کردنی.
  7. بیانات مقام معظم رهبری در جمع کارکنان و فرماندهان نیروی هوایی.: دشمنیِ آمریکا با جمهوری اسلامی از روز اوّل شروع شد؛ این را جوانها بدانند. هرچه توانستند انجام دادند؛ یعنی واقعا هیچ کاری که یک دولتی مثل آمریکا بتواند با یک ملّتی، با یک کشوری بکند از لحاظ نظامی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ امنیتی، از لحاظ ارتباطات فرهنگی وجود ندارد که نکرده باشد؛ هر کاری توانسته‌اند تا امروز انجام داده‌اند. دشمنیِ آنها با «انقلاب» بود و هست؛ دشمنیِ آنها با مردمی است که این انقلاب را پذیرفته‌اند و قبول کرده‌اند. این غلط است که بعضی این‌جور وانمود کنند که دشمنیِ آمریکا و رژیم مستکبر با اشخاص است - با امام دشمن بودند یا امروز با علی خامنه‌ای دشمنند - این‌جور نیست؛ دشمنیِ آنها با اصل این مفهوم است، با اصل این حرکت است، با اصل این جهت‌گیریِ توأم با ایستادگی و استقلال‌طلبی و عزّت‌طلبی است و با ملّتی که اینها را پذیرفته است و دارد عمل میکند.
  • مm نصراصفهانی

در «فیتیله» چه آیتمی درباره آذری‌زبان‌ها پخش شد؟

مm نصراصفهانی | سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۴۰ ب.ظ

یکی از آیتم‌های آخرین برنامه «فیتیله» با تعابیری همراه بود که جنجال‌ساز گشت و علاوه بر موضع گیری نمایندگان مجلس، با واکنش مستقیم رسانه ملی همراه شد و علاوه بر توقف پخش این برنامه، منجر به تغییر یکی از مدیران سیما شد؛ اما این سطح حساسیت تا چه میزان با اصل واقعه در تناسب است؟

 برنامه‌های «فیتیله» که تاکنون در چندین فصل با عناوین مختلف برای گروه کودک تولید شده، طبیعتاً طیف مخاطب مشخصی دارد و سطح کیفی و نوع تعابیر به کار رفته در این برنامه نیز متناسب با گروه سنی هدف این برنامه قابل ارزیابی و تحلیل است؛ اما به تازگی وقوع یک اتفاق باعث شده تا تعابیری سنگین تر از آنچه برای چنین برنامه‌ای قابل تصور است، برای این برنامه به کار گرفته و این برنامه متهم به توهین قومیتی شود.

در آخرین برنامه «فیتیله‌» که روز جمعه 15 آبان ماه روی آنتن شبکه دوم سیما رفت، در یکی از آیتم‌ها به نام «هتل فیتیله‌ای» پدر و پسر آذری زبانی قصدترک زودهنگام هتل را دارند و علت آن را نیز دست و پا شکسته به زبان فارسی و ترکی، بوی بدی اتاق محل اقامت‌شان عنوان می‌کنند. مدیر پذیرش هتل هم بعد از بررسی متوجه می‌شود که فرزند این مسافر آذری‌زبان، به جای استفاده از مسواک از فرچه توالت برای شستن دهانش استفاده کرده و این بوی بد نیز از دهان این کودک متصاعد می‌شود.

در «فیتیلیه» چه توهینی به آذری‌زبان‌ها شد؟ + ویدیو


پس از پخش این برنامه، برخی گروه‌های پان‌ترک، اقدام به واکنش‌های تحریک آمیز با تکیه بر این آتین در فضای مجازی کردند که طبیعتاً حساسیت‌هایی را در پی داشت و در ادامه نیز شاهد واکنش دو نماینده آذری زبان بودیم که ابعاد ماجرا را وسعت بخشید.

کمال‌الدین پیرموذن نماینده مردم اردبیل، نیر، نمین و سرعین در مجلس شورای اسلامی طی دو پست در صفحه شخصی اینستاگرامش به شدت به توهین صداوسیما به آذری زبان ها در یک برنامه تلویزیونی واکنش نشان داد و در توضیح یکی از پست ها وعده پیگیری موضوع را از طریق دستگاه قضا و نیز تحقیق و تفحص از صداوسیما را داد.

همچنین پزشکیان نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس شورای اسلامی با انتقاد از اقدام نادرست برنامه سازان برنامه تلوزیونی فیتیله گفت: با پیگیری نمایندگان مجلس این برنامه متوقف و فعالیت کارگردان آن نیز معلق شد. طبق تماس های تلفنی که با حجت الاسلام موسوی مقدم، معاون امور مجلس و استان های رسانه ملی داشتیم، در این خصوص به صورت مفصل صحبت کردیم و وی از اقدام فوری در خصوص متوقف کردن این برنامه خبر داد.

ادبیات عجیب پیرموذن در واکنش به برنامه فیتیله‌

وی با اشاره به ضرورت دقت بیش از پیش مسئولان نظارتی صدا وسیما بر محتوای برنامه ها گفت: در این گفت و گو مسئول مربوطه نیز این اقدام را نادرست دانست و قول پیگیری جدی و برخورد شدید را داد. در جامعه ایرانی که از فرهنگ ها و اقوام مختلف تشکیل شده است، اقدام نادرست یک برنامه ساز در توهین آشکار به قومیت ها غیر از ایجاد تفرقه، نمی تواند مفهوم دیگری داشته باشد.

پس از این واکنش ها، روابط عمومی سازمان صداوسیما با انتشار اطلاعیه ضمن پوزش بابت این اتفاق، تأکید کرد: «اشتباه، بی‌دقتی و نظارت نادرست عوامل برنامه ساز و ناظر مربوطه، دیالوگ‌هایی به زبان آذری بیان می شود که باعث تمسخر و در نتیجه رنجش خاطر و ناراحتی هموطنان غیور و عزیز آذری زبان شده و شکایاتی را موجب می گردد».

در بخشی دیگری از این اطلاعیه نیز نسبت به اتفاق رخ داده در برنامه «فیتیله» بدین شکل موضع گیری شده است:

«1- علیرغم سهوی بودن این اتفاق، مسئولان و عوامل دخیل  در تولید و پخش این برنامه، متخلف محسوب می شوند و این مساله تا آشکار شدن موضوع و ریشه های آن به طور جدی پیگیری خواهد شد.

2- با وجود جایگاه مردمی این برنامه مطابق با نظرسنجی های مختلف سال های گذشته که از آن به عنوان برنامه ای باسابقه و پربیننده یاد شده است، لیکن به خاطر این بی دقتی صورت گرفته، تا انجام بررسی های لازم  و رسیدن به نتیجه نهایی، پخش برنامه "فیتیله" فعلا متوقف می شود.

3- مدیر پخش و مدیر گروه کودک شبکه دو به دلیل سهل انگاری توبیخ کتبی خواهند شد و جانشین مدیر پخش که مسئول نهایی نظارت برنامه هاست نیز توبیخ و از مسئولیت برکنار می شود... .»

بی‌تردید بدون توجه به اینکه برنامه مذکور با چه رویکردی و برای چه گروهی سنی بوده و چه پیامی در آیتم مذکور بوده -ترویج فرهنگ مسواک زدن با کمدی- و چه تعابیری به واسطه استفاده از لهجه و سناریوی آن بخش برداشت شده، نمی‌توان برداشتی منطقی درباره تناسب اصل واقعه با واکنش‌ها داشت؛ اما می‌توان کوشید تا از حساسیت زایی پرهیز کرد.

  • مm نصراصفهانی

چرا نوری‌زاد دستگیر نمی‌شود؟

مm نصراصفهانی | سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۳۷ ب.ظ

 


«محمد نوری‌زاد» از جملهعناصر اپوزیسیون است که هیچ‌گاه نتوانست جای خود را در دل دیگر گروه‌های اپوزیسیون بخصوصخارج‌نشین باز کند.

نوری‌زاده که تا چند سال پیش خود را فردی انقلابی نشان می‌داد، پس از انتخابات سال ۸۸ و در جریان فتنه، به یک‌باره تغییر موضع داد و به جمع مخالفان جمهوری‌اسلامی پیوست. او که تا ده سال پیش در روزنامه کیهان مقالاتی با عنوان “جهان پس از آمریکا” می‌نوشت، اکنون هر کاری از جمله تجمع، تحصن انجام می‌دهد و حتی کفن‌پوش می‌شود تا خود را اپوزیسیون واقعی نظام اسلامی نشان دهد، اما هنوز کسی او را جدی نمی‌گیرد.

حتی سال گذشته، نوری‌زاد در نمایشی مضحک صورت خود را زخمی کرد و مدعی شد که مأموران امنیتی او را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند. در مجموع او هر کاری کرده تا از سوی مأموران انتظامی و امنیتی دستگیر شود تا بتواند به اپوزیسیون خارج‌نشین ثابت کند که مخالف واقعی جمهوری‌اسلامی است، اما هنوز در حسرت بازداشت و زندانی‌شدن باقی مانده است.

هنوز بسیاری از گروه‌های و عناصر اپوزیسیون داخل و خارج کشور به «محمد نوری‌زاد» اعتماد ندارند و معتقدند او عامل جمهوری‌اسلامی است.

در یکی از جدیدترین موارد، وب‌سایت ضدانقلاب «سپیده‌دم» با حمله به نوری‌زاد، مدعی شد که بسیاری از اطرافیان نوری‌زاد در ماه‌های اخیر بازداشت شده‌اند، اما او هنوز بازداشت نشده است. «سپیده‌دم» نوشت: “پرسش اینکه «چرا آقای نوری زاد دستگیر نمی‌شود» را بارها شنیده‌ایم! همان پلاکاردی که ایشان به دستمی‌گیرد و سخنانی که می‌گوید را دیگران می‌زنند و بهانه دستگیری‌شان پدیدار می‌گردد!”

این وب‌سایت ضدانقلاب، نوری‌زاد را طعمه‌ای از سوی جمهوری‌اسلامی دانست که دیگر مخالفان و اپوزیسیونی را به‌طرف خود کشیده و جمع می‌کند تا راحت‌تر توسط دستگاه‌های انتظامی و امنیتی کنترلشده و جلوی فعالیت‌های آنها گرفته شود.

در سال‌های اخیر «محمد نوری‌زاد» به چوب دو سر نجس تبدیل شده؛ از سویی خود را از نیروهای انقلابی و حامی جمهوری‌اسلامی جدا کرده و از سوی دیگر نتوانسته به‌طور کامل دل بسیاری از گروه‌های اپوزیسیونخارج‌نشین را جلب کند و حتی بوسیدن پای کودکان بهائی و توهین به مقدسات نیز نتوانسته به او کمکی کند

  • مm نصراصفهانی

افسانه گنج میلیاردی بابک زنجانی وداستان علی بابا وچهل دزدبغداد؟!

مm نصراصفهانی | يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ق.ظ

افسانه گنج میلیاردی بابک زنجانی وداستان علی بابا وچهل دزدبغداد؟!


بی شک داستان "علی بابا و چهل دزد بغداد" از سری داستانهای هزار و یک شب را شنیده  یا خوانده اید، همان چهل دزدی که مال واموال مردم بغداد  را به غارت می بردند و...

قصه ازانجا شروع می شود یک روز که علی بابا برای چیدن هیزم به جنگل رفته بود، ۴۰ دزد را دید که به سراغ گنجینه خود رفته بودند.گنج در دل غاری قرار داشت که با یک رمز در غار باز می‌شد. ‘افتاح یا سیم سیم’ . علی بابا بعد از اینکه دزدان وارد و خارج شدن و رمز ورود و خروج را متوجه شد وارد غار شد و مقداری از طلاها را برداشت و از غار بیرون آمد به گونه‌ای که دزدان متوجه نشوند.بعدآ علی‌بابا از همسر بردار خود ترازوی طلب کرد تا بتواند میزان طلاهای خود را اندازه‌گیری کند.همسر قاسم از روی کنجکاوی  روی کف‌های ترازو را چرب کرد تا ببیند علی‌بابا برای چه به ترازو نیاز پیدا کرده و بعدآ دید که کف ترازو یک سکه چسبیده است و موضوع را به قاسم گفت و قاسم علی‌بابا را مجبور کرد که پرده از راز خود بردارد. علی بابا رمز ورود و خروج به غار را به قاسم گفت.


وروایت بابک زنجانی  علی بابا امروزی ودور زدن چهل دزدایران

بابک زنجانی چگونه میلیاردرشد ؟

بگفته خودش داستانی شبیه علی بابا برای شما روایت می کند که پیش اساتید رمز رموز برداشت پول ازگنج خزانه بانک مرکزی رایک شبه یادگرفته ودرنیمه شبی وارد خزانه گشته با وباگفتن رمز جادیی خزانه بازشدی وهمه پول ها به حساب مبارک بابک زنجانی رفتنی ومردم ایران ازشنیدن این داستان فغان وزاری بسیارکردندتا اینکه بابک زنجانی باروزنامه ها وهفته نامه های پرتیراژراز دزدی ها خودرابرملاکردی...


بابک زنجانی یک متخلف اقتصادی است که توانسته با استفاده از رانت های دولتی 13 هزار میلیارد تومان از درآمدهای حاصله از فروش نفت را به غارت برده و از این مبلغ کلان در کشورهای خارجی و خاور میانه سرمایه گذاری نماید که این واقعا جای بسی تاسف دارد.

این رقم دزدی از بیت المال و سرمایه مردم 4 برابر بیشتر از اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی است ولی در رابطه با اختلاس 3 هزار میلیار د تومانی همه حساس بوده ودر مطبوعات و رسانه ها سر و صدای زیادی به پا کرد ولی در رابطه با پرونده بابک زنجانی آن حساسیت لازم و برخورد مناسب صورت نپذیرفت.

بابک زنجانی  در گفت وگو با هفته نامه «آسمان» روایت جالبی از روزهای سربازی و کار برای رئیس کل بانک مرکزی بازگو کرده است. روزهایی که مقدمه میلیاردر شدن او بود. این بخش از گفت وگوی […]


این بخش از گفت وگوی زنجانی را بخوانید: شما در جایی گفته بودید که در بانک مرکزی سربازی کرده اید و راننده رئیس کل بانک مرکزی بودید. سرباز رئیس کل بانک مرکزی شدن کار ساده ای نیست. قبول دارید؟ لطفا صادقانه بگویید.

صادقانه می گویم زمانی که به سربازی رفتم در سپاه تقسیم شدم. من را به اردکان یزد فرستادند. سه ماه اول آموزشی ام آنجا بود. از آنجا به پادگان ولیعصر تهران منتقل شدم. در بین سربازها، مرتب تر بودم و تمیزتر می نوشتم. بنابراین من را به قرارگاه فرماندهی سپاه فرستادند. حدود ۱۴-۱۳ ماه آنجا بودم. زمانی که در آن مجموعه بودم یادم هست آقای هاشمی رفسنجانی برای بازدید به آنجا آمدند، گفتند تعدادی سرباز برای ریاست جمهوری، بانک مرکزی و جاهای مختلف انتخاب کنید. چون تک پسر بودم مرا به تهران منتقل کردند. وقتی به عنوان سرباز به بانک مرکزی رفتم، گفتند شما باید به عنوان راننده، آقای نوربخش را جابه جا کنید. ابتدا سرباز بانک مرکزی بودم و آقای دکتر نوربخش راننده دیگری داشتند. بعد از او من راننده آقای نوربخش شدم. آخر خدمت سربازی ام بود و حدود ۵ ماه مانده بود. وقتی مرا به دفتر آقای دکتر نوربخش فرستادند من در آنجا کار ثبت نامه ها را انجام می دادم. نامه ای می آمد ثبت می کردم و در کارتابل می گذاشتم و مرتب می کردم، بعد رانندگی هم می کردم، جایی اگر می رفتند می بردمشان تا اینکه خدمت سربازی ام تمام شد.


زمانی که خدمت سربازی ام تمام شد آقای نوربخش گفتند می خواهی چکارکنی؟ اگر بخواهی می توانی این جا بمانی. من گفتم نمی مانم. کارت هایشان را دارم. آن موقع هر کسی را نمی گذاشتند به آن زیرزمین برود چون آنجا بورس شده بود و نمی گذاشتند دلال ها آنجا بروند. باید مغازه دار بودی یا کارت داشتی. من هنوز کارت آن موقع را دارم. وقتی خدمت سربازی ام تمام شد، آقای نوربخش ۵-۴ جا را انتخاب کرده بود و برای کنترل بازار به آنها دلار می داد تا در بازار پخش کنند. آن وقت ها دلار رسمی ۳۰۰ تومان بود و بیرون قیمت دلار در حال رشد بود و همه می گفتند ارزش یک دلار می خواهد معادل یک هزار تومانی شود. خاطرم هست مردم می رفتند شب تا صبح در صف بانک ها می خوابیدند تا دلار بگیرند و در بازار آزاد بفروشند. به خاطر اینکه قیمت دلار بالا نرود، آقای نوربخش به من گفت شما هم بیا در این مجموعه هایی که دارند کار می کنند (دلار تزریق می کنند) و ۴ یا ۵ نفر بودند، کار کن. به من اعتماد پیدا کرده بود. اولین ارزی که از بانک مرکزی برای توزیع در بازار گرفتید تا قیمت دلار کنترل شود چقدر بود؟ ۱۷ میلیون دلار. اولین کارمزدی هم که گرفتم ۱۷ میلیون تومان بود. با آن پول هم یک دفتر در میرداماد خریدم.


وما بقی ماجرا ؟

حال خوانندگان قدیمی شاید اگر 20یا 100سال پیش ازمردم ایران می پرسیدند علی بابا وچهل دزدبغداد چگونه داستانی است ؟

همگان می خندیدند ومی گفتند داستان خیالی که مادران برای کودکان خودمی گفتند وشب هنگام با خیال راحت بخوابد.

ولی بعدازاین داستان بابک زنجانی را باید درصفحه اول کتاب های درسی کودکان چاپ کرد تا ازقهرمان دزدی ایران عبرتهاگرفته شود وهیچگاه ازخاطره فراموش نشود .

بگذریم که الان داستان فداکاری دهقان فداکار ازکتب درسی حذف شده است امیداست حداقل مسئولان بابک زنجانی رابعنوان یک اسطوره مورد لطف خود قراردهند !

امیداست داستا ن بابک زنجانی درزمره داستان علاء الدین وغول چراغ جادو وعلی بابا وچهل دزد بغدادگوش فلک راکر خواهد

  • مm نصراصفهانی

استاد اسلام‌شناسی مریم رجوی چه کسی بود؟

مm نصراصفهانی | يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ



عضو حزب کارگزاران درباره آموزش اسلام به سرکرده فعلی منافقین می‌گوید: دوستان هم‌سن‌وسال می‌گویند که حمد و سوره خانم مریم رجوی را تو درست کردی؛ راست هم می‌گویند. تااندازه‌ای نقش معلم او را داشتم در آموزش‌های اسلامی

به گزارش مشرق، محمد عطریانفر، عضو حزب کارگزاران و یکی از محکومین فتنه ۸۸ در خاطرات خود که مربوط به دهه ۵۰ و قبل از انقلاب است، درباره مریم رجوی (سرکرده منافقین) به نکته جالبی اشاره کرده و می‌گوید: آقای موسوی در سال ۵۵ در یک درگیری مسلحانه در منیریه تهران به همراه سرور آلادپوش کشته شد. خیلی باهوش بود. اصلاً او مرا با مرحوم مطهری آشنا کرد. من هم جزء معدود دانشجویان سال اولی بودم که به حوزه کادر مدیریت و رهبری سیاسی دانشگاه شریف راه یافتم. فضای دانشگاه کاملاً مذهبی و در کنترل ما بود.

جریان چپ کمونیستی در آنجا رنگ و غلظت بالایی نداشت. خاطرم هست خانم مریم قجر عضدانلو خواهری داشت که تفکرات چپ کمونیستی داشت و کشته شد و تحت تأثیر آن اتفاق، مبارز شد؛ ایشان چون میل به مبارزه داشت به سمت مبارزات اسلامی میل پیدا کرد و با ما مرتبط شد.

دوستان هم‌سن‌وسال می‌گویند که حمد و سوره خانم مریم رجوی را تو درست کردی؛ راست هم می‌گویند. تااندازه‌ای نقش معلم او را داشتم در آموزش‌های اسلامی.[۱]

[۱] - سیاستمداران جوان، علیرضا صلواتی، تهران، مصاحبه با محمد عطریانفر، ص ۳۵۵، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۶

  • مm نصراصفهانی

هاشمی رفسنجانی امروز چه شرایطی دارد؟

مm نصراصفهانی | چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۱۵ ب.ظ


آیا هاشمی هم سرنوشت منتظری خواهدشد؟ این سئوالی است که سعی داریم بی طرفانه و با نگاه تحلیلی بدان بپردازیم.

ماجرای عزل آیت الله منتظری از قائم مقام رهبری خیلی زود کلید خورد، از ابتدا تا انتهای آن تقریبا یکسال طول کشید،از ماجرای مک فارلین تا فروردین 68، آیت الله منتظری ابتدا با سخنان انتقادی از وضعیت کشور و کنایه غیرمستقیم به امام خمینی آغاز کرد، ماجرای محاکمه مهدی هاشمی(برادر دامادش) هم کاتالیزور این موضوع شد و نهایتا کار به نامه نگاری های مستقیم و شدیدالحن رسید و آیت الله منتظری با حکم امام خمینی عزل شد.

آیت الله منتظری در تمام آن چالش، شخصا و بطور فردی وارد چالش شد، عقبه رسانه ای -سیاسی برای حرکت اعتراضی خود نداشت و هیچ کدام از دو جناج اصلی کشور هم با او همراه نبودند.آیت الله منتظری در هنگام عزل از قائم مقامی رهبری، رای مستقیم مردم را هم نداشت و شخصیتی بیشتر فقهی محسوب می شد تا سیاسی؛ نفوذ کلام آیت الله منتظری هم بیشتر محلی-قومیتی(استان اصفهان و قم) بود. 

هاشمی رفسنجانی امروز چه شرایطی دارد؟


در آخرین رای گیری مجلس خبرگان، با وجود همه چالش ها، هاشمی 24 رای دارد، یعنی اقلیتی تاثیر گذار که در "همه شرایط" در کنار او هستند،هرچند که هاشمی موقعیت فقهی و مرجعیت آیت الله منتظری را ندارد و متکی به هوش سیاسی خود است.

هاشمی برخلاف منتظری به تنهایی وارد چالش نمی شود، او یک لشگر رسانه ای متشکل از روزنامه ها و مجلات و سایت ها دارد،سخنان انتقادی هاشمی در همه رسانه های غیررسمی کشور منعکس می شود، در شبکه های اجتماعی مورد توجه است و او عملا در برابر رسانه های طرف مقابل، توان پدافند رسانه ای و نبرد نیابتی در عرصه رسانه را دارد.

هاشمی اکنون حمایت بخش قابل توجهی از افکار عمومی،بیت امام، اصلاح طلبان، روحانیت سنتی، بخشی از اصولگرایان را دارد، موقعیتی که منتظری فاقد آن بود، نفوذ کلام و تاثیرگذاری هاشمی هم برخلاف منتظری در سطح ملی است.

آیت الله منتظری قائم مقام رهبری بود و قهرا و بطور اتوماتیک با درگذشت امام خمینی به عنوان رهبر منصوب می شد، این وضعیت بسیار خطیر و حساس بود،کسی جز امام نمی توانست او را عزل کند اما هاشمی چنین وضعیتی ندارد و هنوز هم "تحمل و کنترل و حتی بایکوت هاشمی" می تواند بهترین و به صرفه ترین گزینه باشد.

منتظری در شرایطی عزل شد که بحران خارجی وجود نداشت؛جنگ تمام شده بود و کشور در شرایط بعد از جنگ، اشتیاق چندانی به بحران سیاسی دیگر نداشت.


 عملا یک جراحی سریع در ساختار قدرت برای عزل وی، هزینه ای بالایی نداشت و البته حذف منتظری  با کاریزمای امام خمینی قابل جبران بود، اما در شرایط فعلی که عملا توافق هسته ای به مهمترین مساله کشور تبدیل شده است، چالشی مثل عزل یا خروج هاشمی از حاکمیت می تواند تاثیرات متفاوتی برجای بگذارد.

هاشمی طوفان های شدید سال88 را -که عملا باعث حذف یک جریان سیاسی اصلی کشور شد-پشت سر گذاشته است و در شرایط فعلی، وضعیت بهتری از آن دوره دارد، ضمن اینکه حذف او در آن دوره، بسیار آسان تر از زمان حاضر بود، اتفاقی که عملا رخ نداد.


  • مm نصراصفهانی



« دخالت روم مسیحی بر تحریک یزیدبن معایویه برای قتل  امام حسین (ع)وشکل گیری حادثه عاشورا »



  فردی همانند معاویه دارای زندگی خبیثانه بود، یکی از اندیشمندان غربی گفته بود «باید مجسمه معاویه بن ابوسفیان را ساخت و در قلب اروپا نصب کرد، چرا که اگر این فرد نبود اسلام علوی همه اروپا را فرا‌ می‌گرفت، این فرد بود که سبب ایجاد اختلاف میان امت اسلامی و عقب ماندگی مسلمانان شد».

اعرا ب باهمه خباثی داشتند تا قبل از تصرف شام واشنایی  با فرهنگ رومی هرگاه درجنگ پیروز می شدندهیچگاه  سرسپاهیان دشمن خودرا نمیبردیدبلکه این بدعت را درآغاز سپاهایان امپراطور روم  اجرامی کردندکه هرگا درجنگی شرکت می کردند بعدازکشتار زیاد واتمام جنگ سر کشته هارامیبرید ونزد سردار یا امپراطورخود می بریدند.واین نکته ناگفته نماند قبل ازازواقعه عاشورا قصیر روم درنامه ها وپیک هایکه به دربار امویان فرستاده بودخواستار سرکوب قیام امام حسین(ع) به فیجع ترین شکل ممکن شده بود.

بهرحال یکی از بزرگترین فجایع بشری در ۱۰ محرم سال ۶۱ هـ ق در سرزمین کربلا توسط امویان به وقوع پیوست هنوز نیم قرنی از رحلت پیامبر اسلام سپری نشده بود که فرزند دختر آن بزرگوار را امت خودش به دستور کسی که جانشین ظاهری آن حضرت بود به شهادت رساندند و فجایع عظیم دیگری از جمله بریدن سر کشته‌ها و غارت اموال و به اسارت گرفتن اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ مبادرت ورزیدند.


وقایعی که بعد از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از کربلا تا مدینه برای اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ اتفاق افتاد خیلی بیشتر از آنست که بتوان آنها را در پاسخ یک سؤال و بطور مختصر بیان نمود. همچنین بیشتر وقایع را ثبت نکرده‌اند و یا اگر ثبت شده به تاریخ دقیق آن اشاره نشده و به طور مطلق به محل وقوع آن اشاره رفته. حال در پاسخ این پرسشگر عزیز بطور خلاصه و فهرست‌وار به وقایع مهم که بعد از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ که گویا منظور سؤال‌کننده که گفته بعد از واقعه عاشورا، همان شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ باشد. اشاره می‌شود.

سال ۶۱ هـ ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از اینکه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند، آن نامردمان به سوی خیمه‌های حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ روی آوردند و اثاث و البسه و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاک با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در کشمکش بود و عاقبت آن لئیمان جامه را از او می‌ربودند.

دختران رسول خدا ـ (ص)ـ و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.

بعد از این اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند و آن بزرگواران به سپاه دشمن می‌گفتند که ما را بر کشته حسین ـ علیه‌السلام  بگذرانید. چون اهل‌بیت (ع)نگاهشان به کشته‌ها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند. بعد از این قضایا عمر سعد ملعون در میان یارانش جار کشید: چه کسی است که اسب بر پشت و سینة حسین ـ علیه‌السلام ـ بتازد! ده کس داوطلب شدند و تن حسین ـ علیه‌السلام ـ را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.

و همان عصر عاشورا بود که عمر سعد سر مبارک امام حسین را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده و هفتاد دو سر بود و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.سپس کشته‌های خودشان را پیدا کرده دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا اینکه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمائی امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ دفن شدند.

شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت در یک خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نقل نشده ولی می‌توان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و… داشته‌اند.

عمر سعد ملعون در روز ۱۱ محرم دستور کوچ از کربلا به سوی کوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند.[۶] در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای را که زینب دختر فاطمه ـ سلام‌الله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل می‌نالید… و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می فرماید: … من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم. (گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که می‌خواست اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد.)


و[COLOR="Blue"]اقعیت این است که حضور غرب بعد از دوران خلفاء راشدین (امام علی(ع)ابوبکر ،عمر و عثمان در جهان اسلام بسیار پر رنگ و تأثیر گذار می باشد. جریان اموی در جهان اسلام که بعد از عثمان به شام و حکومت معاویه منتقل شده تحت نفوذ و تأثیر مسیحیان روم قرار داشت و می توان گفت که اختلاف و تضادی که در مسیحیان مسلمان ایجاد شد و به وقوع حادثه غم انگیز و تأسف بار کربلا منجر گردید یکی از محصولات این نفوذ و تأثیر گذاری غربی مسیحی در میان مسلمانان و کاخ سبز معاویه بود.البته باید متذکر شویم که بیان این مطالب به معنای نادیده گرفتن سایر عوامل دخیل در به وجود آمدن حادثه عاشورا نیست ،اما به نظر می رسد که نقش مطرب مسیحیان و رومیان در این مبحث مغفول واقع شده است و نیاز به بازنگری و تجدید نظر جدی دارد[/COLOR].

  1-تأثیر پذیری معاویه از غرب مسیحی :

  معاویه پس از فوت برادرش والی شام شد و در زمان خلیفه دوم به جای برادرش حاکم ولایت شام گردید.شواهد تاریخی نشان می دهد که در راستای حاکمیت خود و مقابله حساب شده با اسلام اصیل از مشاوران رومی و مسیحی استفاده می کرد. مشهورترین این ممشاوران همان طور که در تاریخ « الکامل» ابن اثیر آمده است شخصی به نام « سرجون » است که در اکثر تصمیمات معاویه نقش دارد به طوری که تاریخ شاهدو گواه این مطلب است که نقش سرجون در حیات فکری و سیاسی معاویه و بنی امیه بسیار ممتاز و بی نظیر بوده است که این تاثیرگذاری و اثربخشی تابعه از مرگ معاویه نیز ادامه داشته است. از جمله دلائل و اسنادی که دلالت بر نفوذ فرهنگ مسیحی رومی آن زمان در نظام سیاسی، فکری بنی امیه دارد این مطلب است که از سال های 45 هجری به بعد یعنی پس از شهادت حضرت امیر (ع) محله ای به نام رومیان در کوفه ساخته می شود که در راستای شهرک سازی رومی در شهری است که زمانی مرکز فرماندهی و خلافت در جهان اسلام بوده است و هدف از این شهرک سازی گسترش فرهنگ رومی توسط معاویه در کوفه بود تا معاویه بتواند از طریق رومیان ساکن در کوفه پایگاهی وفادار برای خود داشته باشد و نکته جالب اینکه یک در مخفی برای رومیان در دارالحکومه کوفه ایجاد شد تا در مواقع لزوم استفاده شود.

  تاثیرپذیری یزید از غرب مسیحی :

 واقعیت تلخ اما تائید شده این است که یزید عموما وقت خود را در دیرهای نصاری می گذارند و مشغول لهو ولعب در دیرها و کلیساهای رومیان بود و بطور طبیعی از ارباب دیرها تعالیم و دستورات لازم را اخز می نمود. گرچه دیرها به نام اماکن عبادت دایر شده بود اما سبب رواج فحشاء و شراب در جهان اسلام شد. بنابراین فضای باز کلیسا و ممنوع نبودن شراب و آزادی حجاب باعث شد که جریان سیاسی حاکم بر کلیسا که همان فرهنگ رومی و مسیحی جهان غرب آن زمان بود از این حربه ی غیر انسانی استفاده کند و در حاکمیت سیاسی جهان اسلام در زمان بنی امیه و به ویژه یزید که علاقه ی وافری به فساد و لهو ولعب داشت نفوذ نماید.

  بر همین اساس یزیدطبع شعر فوق العاده ای داشت در ابیاتی می گوید: خورشید من انگور است و برج آن انتهای خمره شراب، پس اگر بر دین احمد حرام است، تو آن را بر دین عیسی بن مریم بگیر و سر بکش!!

  بنابراین در دوره خلافت ننگین یزید دربار حکومت یزید محفل و مامنی برای مشاوران مسیحی رومی بود که یزید نیز به شدت به آنان اعتماد داشت و از مشاوره های این جریان استفاده می کرد. بعنوان نمومنه ابن اثیر در«الکامل» جلد3 صفحه268 می گوید:

  هنگامی که نامه های علاقه مندان حکومت یزد از کوفه به شام رسید که از وی درخواست والی نموده بودند، یزید سرجون مشاور رومی و مسیحی خود را که از زمان معاویه در حاکمیت اموی حضور داشت را احضار نمود و نظر او را برای تعیین والی کوفه خواست؟ سرجون گفت: اگر دستور پدرت معاویه نزد من برای این موضوع باشد چه می کنی؟ یزید گفت: می پذیرم،سرجون دستور معاویه برای خلافت عبیدالله بن زیاد را برای کوفه بیرون آورد و یزید نیز قبول نمود. حال سوال این است که دستور معاویه نزد سرجون غیر مسلمان رومی و مسیحی چه می کرد.آیا غیر از این است که حکایت کننده نفوذ عمیق جریان مسیحیت در حاکمیت اسلامی باشد و اتفاقا حضور عبیدالله بن زیاد در کوفه معادلات سیاسی کوفه را به نفع یزید رقم زد و باعش شد که حادثه عاشورا را برای امام حسین(ع) ویارانش به وجود آید.شاهد دیگر برای نقش غرب مسیحی و فرهنگ رومی در جریان حادثه عاشورا را شیخ مفید در کتاب «الارشاد» این گونه بیان می کند:

  « هنگامی که خبر دستگیری و ضرب و شتم هانی بن عروه به مسلم و قبیله مضحج (قبیله هانی) رسید کوفیان قصر عبیدالله بن زیاد را محاصره کردند و قصر 30 نگهبان و 20 تن از سران کوفه بیشتر نبود اما در یک لحظه هواداران بنی امیه از درب رومیان وارد قصر شدند و عبیدالله را نابود کند و اما مسیر قیام امام حسین (ع) با حضور رومیان متفاوت شد و نجات عبیدالله نتیجه ای جزء شهادت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاد یارانش را در پی نداشت.

  مرحوم شیخ عباس قمی(ره) در کتاب نفس المهموم از زبان امام سجاد (ع) نقل می کند که امام فرمود : در شام ما را در ویرانه ای جای دادند که سربازان نگهبان ویرانه به زبان رومی صحبت می کردند و می گفتند فردا اینها را بیرون می بردند و خواهند کشت!

  نتیجه گیری بسیار مهم بحث :

  اولین برخورد اساسی با اسلام، برخورد فرهنگی است که توسط امویان مجهز به فرهنگ غربی شروع شد. معاویه فرزند فرهنگی است که کینه جاهلیت عرب را با فرهنگ نیهیلستی (پوچ گرایی) و اومانیستی رومی ( انسان محوری مادی) ترکیب کرده و به مقابله مبنایی با تمام اسلام آمده است. اگر مشاهده می کنیم ضربه های مبنایی بر اسلام خورده و می خورد از همین فرهنگ است و هنوز هم این مقابله با همان هویت خاص خود ادامه دارد.

  سوال اساسی و مهم این است که این چه فرهنگی است که ظاهرا می تواند علی (ع) و دو فرزندانش را به شهادت برساند و از میدان به در کند؟ فرهنگ ابوسیفانی تا وقتی دست در دست فرهنگ رومی ندارد شکست می خورد. قلدری بنی امیه و حمله آنان به اسلام در زمان عثمان نتیجه نداد و کار به قتل عثمان کشیده شد و جهان اسلام متوجه انحراف عثمان گردید وبا آن به مقابله برخاست ولی همین امویان وقتی از طریق معاویه که ترکیب جاهلیت اموی و فرهنگ رومی است به صحنه سیاسی می آیند، انحراف اساسی در اسلام ایجاد می کنند و آب از آب تکان نمی خورد.

  بنابراین ماهیت حادثه عاشورا را مقابله اسلام اصیل و ناب با اسلام انحرافی اموی است که توسط غرب مسیحی حمایت می شود.

  و امروز نیز تاریخ در حال تکرار است و غرب مسیحی هنوز کینه و عداوت خود را نسبت به اسلام ناب حفظ کرده و با تمام قوا در صحنه است و لذا بر ماست که بر پایه عزت و حماسه حسینی در مقابله با این فرهنگ منحط و مغرب و مفسد تا پای جان ایستادگی نماییم و فراموش نکنیم که ما وارث «هیهات منا الذله» هستیم.

منبع:

نجفعلی غلامی عضو هیئت علمی گروه معارف دانشگاه علوم اقتصادی تهران

  • مm نصراصفهانی

آیا مردم ایران در دوران صفویه به زور شیعه شدند؟

مm نصراصفهانی | جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۳۲ ب.ظ

لازم است که جهت پاسخ این شبهه‌ی رایج شده که در بسیاری از سایت‌های ضد اسلام و تشیع نیز فرافکنی می‌شود، به نکات ذیل توجه کافی بنمایید:
الف – حکم عقل، عدل و عرف این است که ابتدا مدعی باید دلیل قانع کننده‌ای برای ادعای خود اقامه کند، نه این که حرفی و ادعایی را مطرح کند ولی هیچ منبع و مدرکی برای گفته خود نداشته باشد. این روش هم اکنون در میان تمامی شبهه‌افکنان رایج شده است که حرفی را بی‌هیچ سند و منطقی مطرح می‌کنند و سپس می‌گویند «اگر قبول نداری، اثبات کن که چنین نیست!
اگر دقتی جامع‌تر نمایید، متوجه می‌شوید که این روش را حتی برای القای مکاتب نیز به کار می‌برند، مثلاً می‌گویند: نظریه داروین چنین است و یا نظریه دکارت، هگل، ماکیاول، رورتی یا باومن چنان است و اگر شما قبول ندارید، رد آن را اثبات کنید. ولی خود هیچ تلاشی نمی‌کنند که ابتدا آن نظریه را به لحاظ علمی به اثبات رسانند. بلکه فقط با توسل این روش فرافکنی و القا می‌کنند.
ب – با مطالعه‌ی مستندات تاریخی به وضوح روشن می‌شود که اگر چه حکومت‌های حاکم بر ایران تا چند سده‌ی پیش،اگر چه اصلاً مسلمان نبودند، اما مدعی مذهب اهل سنّت بودند و مذهب رسمی ایران نیز تشیع نبود، اما مذهب القایی آنان دولتی و زوری بود و نه گرایش مردم به تشیع.
اکثریت غالب مردم ایران، بعد از حمله‌ی اعراب به ایران، عاشق و شیعه‌ی حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع) بودند. اگرمقابل اعراب ایستادگی نکردند، به خاطر علاقه و گرایش به اسلام بود. اگر مأمون مجبور شد که امام رضا (ع) را به طوس آورد، یک جنبه‌اش دور کردن ایشان از مدینه بود، جنبه‌ی دیگرش تشیع مردم ایران و فشار اذهان عمومی بر مأمون بود که حکومت را حق اهل بیت (ع) می‌دانستند و این ماجرا بسیار قبل از روی کار آمدن صفویه بود. اگر امام‌زادگان از مکه، مدینه و کل سرزمین حجاز و عراق به ایران فرار می‌کردند، به خاطر استقبال مردم بود و در نهایت نیز توسط حکام وقت که ادعای تسنن داشتند کشته می‌شدند ... و اگر صفویه توانست در ایران به قدرت و حکومت برسد، به خاطر ادعای همسویی با مذهب اکثریت مردم بود و می‌دانست که از حمایت شیعیان برخوردار خواهد شد. شیخ مفید، علامه مجلسی، شیخ طوسی و ادیبانی چون: مولوی، حافظ، سعدی و فردوسی که مبجور به تقیه بودند و برخی آنان را اهل تسنن و به مذهب اشعری خوانده‌اند، همه عاشق اهل بیت (ع) بوده و اغلب اشعارشان در مدح و ثنا و معرفی آنان است و اینان همه قبل از صفویه بودند.
ج – نه تنها مذهب تشیع یا تسنن، بلکه اساساً اعتقادات با زور قابل تحمیل نیست و به همین دلیل در فقه تشیع تأکید شده که «تقلید در اصول اعتقادات جایز نیست» و حتماً باید از روی تحقیق باشد.
پذیرش یا عدم پذیرش مباحثی چون «ولایت و امامت»، یک مبحث عقلی در اصول اعتقادات است و نه یک روش سیاسی که بتوان آن را به زور بر اذهان عمومی تحمیل و غالب کرد. اگر به زور جنگ یا حکومت بود، امروز یک زرتشتی یا مسیحی یا یهودی در ایران وجود نداشت، چه رسد به بهایی یا سایر کفار.
اگر پذیرش یا تغییر اعتقادی به زور، به جنگ، به اختناق یا به تحمیل ممکن بود، لازم می‌شد که مردم ما امروز نه تنها شیعه یا سنی، بلکه اصلاً مسلمان نباشند. چرا که از اواخر صفویه و دوره‌های قاجاریه و پهلوی، جنگ‌های بسیاری بر ایران تحمیل شد و سال‌ها انگلیس‌ها، روس‌ها و امریکایی‌ها این مملکت و ملّت را زیر سلطه‌ی کامل سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود له کردند، اما اعتقادات مردم نه تنها تغییر نیافت، بلکه محکم‌تر نیز شد و به انقلاب اسلامی، سقوط سلطنت 2500 ساله و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران انجامید.
پذیرش تشیع توسط مردم ایران، به خاطر پذیرش دعوت حضرت محمد مصطفی صلوات‌الله علیه و آله، با عقل،‌ درایت، بینش، بصیرت و عشق به حقیقت و کمال جویی بوده و هست. لذا بدون توجه به حکومت‌ها و دولت‌هایی که پس از رحلت ایشان به قدرت رسیدند و سعی در تحمیل عقاید خود کردند، روز به روز به رشد علمی و استحکام اعتقادی خود افزودند. لذا وقتی پای بحث و استدلال در اثبات حقانیت تشیع به ‌میان می‌آید، نه در رد مذاهب دیگر به حکومت‌ها استناد می‌کنند و نه در تأیید تشیع به صفویه یا حکومتی دیگر استناد می‌کنند. بلکه دلایل‌شان بر وحی، سنّت‌ و سیره پیامبر اکرم (ص) و براهین عقلی استوار می‌باشد.
نتیجه
آنچه از بررسی شواهد و قراین مختلف حاصل می شود این است که رسمیت تشیع اثنی عشری، رخدادی پایدار و تأثیرگذار در سرنوشت ایران بود که تحول و دگرگونی بنیادینی در اندیشه و عقاید مذهبی مردم ایران به وجود آورد. رسمیت تشیع را نمی توان کاری یک شبه که به دست شخص یا اشخاصی انجام شده، دانست، بلکه با توجه به اطلاعات موجود، عوامل و زمینه های مناسب و بسترهای آماده ای از قرن ها پیش، مهیا بوده است که شاه اسماعیل و شاه عباس از آن به نحو احسن استفاده نمودند؛ لذا رسمیت تشیع نتیجه فرایندی طولانی و کارکرد عوامل مختلف طی اعصار گذشته بود که در سال 907 ق در ایران مجال ظهور و گسترش عمومی یافت.
لذا نظریه جبری و تحمیلی بودن تشیع که از سوی مستشرقین و برخی پژوهشگران مغرض معاصر مطرح شده روشن گردید که نظری غیر قابل پذیرش است و حمله افاغنه و سقوط حکومت صفویان و تلاش های نادرشاه افشار در حذف تشیع و شکست این تلاش ها، نشان دهنده مقبولیت و پذیرش عمیق و ریشه دار آن است.
همچنین عدم مخالفت جدی از سوی عامه، بهترین دلیل بر پذیرش آزادانه و ارادی تشیع از سوی ایرانیان است که در گسترش آن عوامل مختلفی مانند سقوط خلافت عباسی، تبلیغ دامنه دار علما و مبلغین شیعه و استفاده از فرصت ها و رشد علاقه به اهل بیت (ع)نقش عمده ای داشته اند.

  • مm نصراصفهانی

راز عظمت امام حسین (ع)

مm نصراصفهانی | شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۳۷ ب.ظ

به لحاظ دینی دو شخصیت در تاریخ ادیان از موقعیتی ممتاز و برتر و در عین حال از نقشی محوری برخوردار بوده‌اند: ابراهیم(ع) و حسین(ع). پرسشی که مطرح می‌شود این است که راز ماندگاری و به اصطلاحِ قرآن، «لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» این دو شخصیت چه بوده است؟ چرا این دو شخصیت از برجستگی خاصی برخوردار شدند و موقعیت دیگران به این حد نرسید؟ در مورد امام حسین (ع) پاسخ‌هایی داده شده است: آقای ابراهیم آیتی معتقد است: امام برای انجام وظیفه قیام کرد نه پیروزی بر دشمن و رمز عظمت قیام حسین، عمل به تکالیف دینی بود. امام برای اهداف دنیوی قیام نکرد چون کسی که برای اهداف مادی قیام کند ماندگار نمی‌شود. او احساس تکلیف کرد و جان خود را در راه ادای تکلیف فدا کرد. (بررسی تاریخ عاشورا، ص ۱۶۹و۲۲۸) ایشان مشخص نمی‌کند ادای چه تکلیفی چنین عظمتی را می‌آفریند. آیا امر به معروف و نهی از منکر باعث این عظمت شده است؟ در طول تاریخ همه پیامبران و ائمه به تکلیف خود عمل کردند و حتی جان خود را بر سر عمل به این تکالیف نهادند ولی چرا این عظمت را نیافتند؟ آقای حسین انصاریان راز بزرگی و عظمت امام حسین (ع) را «تسلیم بودن» حضرت در برابر شداید و صبر در مقابل همه مصیبت‌های وارده بر خود دانسته است. (روضه نیوز، کد۲۸۲۵) آیا صرف تسلیم بودن در برابر مصائب باعث عظمت آدمی می‌شود؟ در طول تاریخ بسیاری از سر ناچاری تسلیم قضا و قدر بودند و چنین عظمتی نیافتند چون، در کف شیر نر خون‌خواره‌ای، جز که تسلیم و رضا کو چاره‌ای. مگر اینکه گفته شود این تسلیم خاص را اثر تبلیغات بعدی بزرگ شده است. آقای محمدتقی مصباح، سر جاودانگی قیام عاشورا را، غیر از عوامل غیبی، توصیه معصومین به عزاداری و زیارت و گریستن بر مصائب امام حسین می‌داند. (آذرخش کربلا، ص۴۱) گویی به نظر ایشان خود حرکت امام حسین چنین عظمتی را نمی‌آفرید و اهمیت چندانی نداشته است بلکه عوامل غیبی نامعلوم به کمک پوشش تبلیغاتی که در پی فرمایشان معصومین توسط شیعیان انجام است حرکت امام را جاودانه ساخته است. بهتر است این پرسش را با قرآن کریم در میان بگذاریم و پاسخ آن را از آن جویا شویم:

قرآن در مورد حضرت ابراهیم (ع) سخن گفته است و می‌توان از آن در مورد امام حسین (ع) هم، همان ملاک را مورد استفاده قرار داد. قرآن کریم در آیات ۱۲۰-۱۲۳ سوره نحل برای حضرت ابراهیم پنج ویژگی را برشمرده است:

۱- «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً». ابراهیم خود به تنهایی یک امت بود به این معنا که به تنهایی تمام فضایل امت مسلمان و حتی پیامبران را در خود جمع داشت. شخصیت او ویژه بود شاید به همین دلیل به تمام ادیان توحیدی،  ادیان ابراهیمی می‌گویند.

۲- «قانِتاً لِلَّهِ». او بنده مطیع خدا بود. ابراهیم در مقابل خواست محبوب خود متواضع بود و خواست و فرمانی از خدا نبود که او در انجام آن تردید کند و به جای آن به فرمان دل خود گوش کند. او به‌خاطر خدا، به همه دوست‌داشتنی‌های شخصی عصر خود نه گفت.

۳- «حَنِیفاً». او همواره در خط مستقیم اللّه و طریق حق، گام بر‌داشت. جز در یک مورد که ناآگاهانه برای پدر حق ستیز خویش، قصد طلب آمرزش داشت، خداوند در همه امور او را در صراط مستقیم دید و تایید کرده و او الگو بشریت معرفی نمود است.

۴- «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ». او هرگز از مشرکان نبود. تمام زندگى و فکر و زوایاى قلب ابراهیم را عشق به حق پر کرده بود و قلب او جایی برای عشق و علاقه به دیگری نداشت.

تیغ لا در قتل غیر حق براند              در نگر زان پس که بعد لا چه ماند

ماند الا الله باقی جمله رفت              شاد باش ای عشق شرکت‌سوز زَفت

غیرمعشوق اَر تماشایی بود               عشق نبوَد، هرزه رسوایی بود

۵- «ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً». ابراهیم صاحب آئین و مکتبی بود که در او ک‍ژی راه ندا‌شت. تعبیر ملت در قرآن منحصراً در مورد حضرت ابراهیم به کار رفته است. دین اسلام آئینی است که بنیانگذار آن ابراهیم بود و به درخواست او بود که به وجود آمد: «رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ» (بقره۱۲۸) امتیازى که خدا به ابراهیم داد این بود که مکتب او را نه تنها براى اهل عصرش که براى همیشه، یک مکتب الهام بخش قرار داد و خطاب به پیامبر اسلام (ص) ‏فرمود از آیین ابراهیم حنیف پیروی کن. قرآن دلیل اصلی این فرمان را این دانسته است که ابراهیم هرگز از مشرکان نبود: «وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ».  یهودیان و مسیحیان هم ابراهیم را از خود می‌دانستند. واکنش قرآن نسبت به آنها این است که چه می‌گویید او شخص حنیف و تسلیمی بود که هرگز گرد شرک نگردید: «مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لاَ نَصْرَانِیًّا وَ لَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ». (آل‌عمران،۶۷) آنان هدایت را منحصر به خود کرده بودند و می‌گفتند از ما باشید تا هدایت شوید؛ پیامبر به آنها بگو: نه‏، بلکه برای هدایت باید به آیین ابراهیم حق‏گرایی درآیید؛ که هرگز از مشرکان نبود: «قَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (بقره۱۳۵) غیر از این چهار بار، خدا در چهار آیه دیگر شاخص اصلی شخصیت حضرت ابراهیم را تعبیر «ابراهیم هرگز مشرک نبودن» دانسته است. این تعبیر نیز در قرآن برای هیچ پیامبری جز ابراهیم به کار نرفته است. خداوند ابراهیم را امام همه پیامبران و خداباوران بعد از خود قرار داد. قرآن جعل امامت را نیز جز برای ابراهیم، برای هیچ پیامبری به کار نبرده است. دلیل امامت ابراهیم هم ندیده شدن شرک از او در همه امتحاناتش بود: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» (بقرة، ۱۲۴) پس راز عظمت ابراهیم و دلیل پیشوایی او همین فقدان شرک و عبودیت صد در صدی او بوده است. حضرت ابراهیم همواره، در امتحانات دشوار هم، خود را در کنار آن «یک»، «صفر» می‌دید. به پدر و قوم مشرک خود پشت کرد. به دلیل فرمانبری از پروردگار خویش خود را با آتش مجازات بت‌پرستان مواجه ساخت. همسر و فرزند کوچک و بسیار عزیز خود را در بیابان بی‌آب و علف رها کرد و فرزند برومند خود را برای قربانی به قربانگاه ‌برد. به نظر می‌رسد که دلیل محبوبیت ابراهیم برای پیروان همه ادیان جز همین مشخصه نیست. او به خدا ایمانی صادقانه داشت و با این ایمان خود زندگی می‌کرد. گویی هر کس چنین باشد در طول تاریخ محبتش در دل مردمی که او را بشناسند بیشتر خواهد بود: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» (مریم،۹۶)

آنچه گفته شد به معنای آن نیست که دیگر انبیاء مشرک بودند. توحید و شرک ذومراتب هستند یعنی در عین اینکه حقیقت واحدی دارند، در درون خود از کثرت برخوردار هستند. همچون طیف نور یا رنگ، که قوی و ضعیف دارد، نور توحید ابراهیم از همه پررنگ‌تر بوده است. به عبارت بهتر ابراهیم بر قله‌ی توحید قرار داشته است. اینکه قرآن به جای تعبیر توحید، از مشرک نبودن ابراهیم یاد می‌کند شاید به این جهت است که جنبه سلبی توحید از جنبه ایجابی آن اهمیت بیشتری دارد و میزان توحید افراد را باید با میزان شرک آنان سنجید.

عظمت معنوی انسانها، از منطق واحدی تبعیت می‌کند بنابراین به نظر می رسد که راز عظمت امام حسین(ع) جدای از راز عظمت استاد او، حضرت ابراهیم نبوده است و راز عظمت امام حسین نیز شرک نورزیدن او در صحنه سیاسی عصر خویش بوده است. مرور کوتاهی در حرکت امام حسین نشان می‌دهد که توحید او در دشوارترین صحنه های زندگی بشر یعنی عرصه سیاست در اوج قرار داشت و او کسی را در این عرصه شریک خدا قرار نداد. گویی این آیه در شأن امام حسین وارد شده است که می‌فرماید: دین چه کسى بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کرده و زیبا عمل کرد و از آیین ابراهیم حق‏گرا پیروى نمود؟: «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَ جْهَهُ لله وَ هُوَ مُحْسِنٌ و اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا» (نساء،۱۲۵) گویی در عمل بین امام حسین و حضرت ابراهیم، پیوند معنوی وثیقی برقرار بوده است حتی اگر این تأویل را نپذیریم که امام حسین همان قربانی عظیمی بود که خدا به جای اسماعیل به ابراهیم هدیه داد: وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (الصافات-۱۰۷) که به قول اقبال لاهوری:

آن امام عاشقان، پور بتول            سرو آزادی ز بستان رسول

الله الله بای بسم الله پدر           معنی ذبح عظیم آمد پسر

سرِّ ابراهیم و اسماعیل بود       یعنی آن اجمال را تفصیل بود

رمز قرآن از حسین آموختیم       زآتش او شعله‌ها اندوختیم

بسیاری بر این تصورند که با آمدن پیامبر اسلام شرک از صحنه زندگی مسلمانان رخت بربست غافل از اینکه اگر شرک ظاهری و پرستش سنگ و چوب رفت، شرک باطنی و پرستش طاغوت‌ها همواره ادامه داشته، دارد و خواهد داشت. ارزش آدمیان را در قیامت با لااله الا الله آنان می‌سنجند. نفی شرک و توحید یک موضوع مقطعی نبوده است بلکه آن وظیفه‌ای راهبردی در ادیان ابراهیمی است چون اصولاً خدا در میان هر امّتی، رسولی بر نگیخت تا مردم تنها خدا را بپرستند و از طاغوت، که خدایان زمینی آنان هستند دوری کنند: وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل/۳۶). انسان‌ها هیچ زمانی بی‌نیاز از این هدایت نیست. به تعبیر قرآن کریم همواره در اکثر مومنین کم یا بیش رگه‌‍‌هایی از شرک وجود دارد: وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ. (یوسف، ۱۰۶) توحید که همان مضمون لا اله الا الله است یک جهت نفی و یک جهت اثبات دارد. جهت اثباتی توحید، بدون جهت نفی آن بی‌معناست. فهم دقیق توحید در فهم دقیق شرک نهفته است و فهم دقیق شرک دقت نظر بسیار می‌خواهد. شرک، به تعبیر رسول خدا(ص) از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک در زندگی ما مخفی‌تر است: إنَّ الشِّرک، أَخفَی مِن دَبِیبِ النَّملِ، عَلَی صَفَاةٍ سَودَاءَ فی لَیلَةٍ ظلماءَ. (بحار، ج۶۹، ۹۳) از امام صادق(ع) نقل شده است که بنى امیه آموزش توحید را آزاد گذاشته بودند ولی آموزش شرک را ممنوع کرده بودند، تا اگر بخواهند مردم را بر آن وادار کنند، آنها شرک را نشناسند: إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَانِ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ الشِّرْکِ لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوهُ. (کافی، ج۲، ص۴۱۵).

امام حسین(ع) به فرمان خدا راه ارتباط با خدای یگانه خویش را همان جایی قرار دهد که جایگاه ابراهیم بود: «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی» (بقره/۱۲۵) تا همچون ابراهیم مردم را آموزش شرک دهد و به توحید دعوت کند و از بندگی بت بزرگ باز دارد. او معتقد بود کسی باید پیشوای مسلمانان باشد که سمبل شرک نورزیدن باشد. به خود دعوت نکند بلکه به خدای واحد رحمان و عادل دعوت کند. بی جهت نیست که او به جان خود قسم یاد می‌کند که پیشوای مسلمانان جز این نیست که اولاً به کتاب خدا حکم کند. ثانیاً دغدغه قسط و عدل داشته باشد. ثالثاً فکر و ذکری جز خدا نداشته و رابعاً در عمل تنها در خدا ذوب شده باشد: فَلَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ، الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ، الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ، الْحَابِسُ‏ نَفْسَهُ عَلَى‏ ذَاتِ‏ اللَّه‏. (الارشاد، ج‌۲، بی‌تا، ص‌۳۶)

اما یزید به این خدا و این امامت ایمان نداشت و خود را با خدا شریک می‌دانست. پیروان دنیا پرست او هم، چنین پیشوایی مطلوبشان نبود چون با شریک خدای آنان یعنی طاغوت و دنیای آنان سازگار نبود. امام حسین(ع) در سخنرانی منی، عالمای دینی عصر خویش، را از شرک منع کرد و گفت: چرا به فرامین خدا عمل نمی‌کنید، آیا شهوت و طمع دنیا وجود شما را پر کرده است و از اینکه به دنیای شما کوچک‌ترین گزندی برسد وحشت دارید؟ مگر خدا نگفته است از مردم نترسید و از من بترسید. فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ (سوره مائده، آیه۴۴) (آل عمران، ۱۷۵). (تحف العقول، ص۱۷۱) آنان که نان دین، را به نرخ روز می‌خورند، حاضر به همراهی ابی عبد الله نیستند و امام حسین به آنها میگوید مهم نیست: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا، وَ إِلَیْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ. (تحف العقول، ص۱۷۱)

آنان عقلانیت را در غیر راه حسین می بینند و حسین هم به آنان امیدی ندارد ابراهیم گونه از قوم خود کناره می‌گیرد.

درجایی که عقلای قوم جهان اسلام دنیا را بر حق ترجیح می‌دهند، تکلیف توده های مردم روشن است و از آنان چه توقعی است؟! مردم مدینه، مکه، طائف، ایران، شام و بصره همه مطیع طاغوت بودند بهترین آنان مردم کوفه بودند، که حداقل قلوبشان با حسین بود اما زمانی او را می‌خواستند که مزاحمت زیادی برای دنیای آنان نداشته باشند حتی بخشی از آنان یعنی «مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» (جاثیه،۲۳) حاضر بودند به نفع الهه نفس خود بر حسین تیغ بکشند. این تعبیر خود امام حسین از وضع عامه مردم بود که مردم بندگان دنیا هستند و دین، تا زمانی که دنیای آنها را تامین ‌کند ورد زبان آنهاست ولی زمانی که با بلا و گرفتاری همراه باشد حامیان دین اندک خواهند بود: إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ‏ لَعْقٌ‏ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.(تحف‌ العقول‌، ص‌۲۷۹).

در میان عابدان دنیا تنها اما حسین عبد مخلص خدا بود. عبد در ادبیات نظام بردگی در برابر معبود همان صفر بودن است: «عَبْدًا مَّمْلُوکًا لاَّ یَقْدِرُ عَلَى شَیْءٍ» (نحل،۷۵) کسی به مرتبه عبودیت می‌رسد احساس می‌کند که در مقابل فرمانی که از ارباب محبوب خود می‌رسد قادر به هیچ کار دیگری جز مطیع او بودن نیست. به زعم بزرگان از صحابه و تابعین حسین دیوانه‌ای است که بی اعتنا به دنیای محبوب آنان از خطر و بلا و گرفتاری در راه کسب رضای محبوب خود استقبال می‌کنند. چرا نکند که او با خدای خود عهد بسته است که تنها مجذوب حق باشد به حق وفادار بماند و تسلیم شیاطین مستبد روزگار خود نشود: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ (یس/۶۰-۶۱)

از برای‌ یک‌ بلی‌ کاندر ازل‌ گفته‌ست‌ جان                    ‌تا ابد اندر دهد مرد بلی‌، تن‌ در بلا

تنها عاشق است که حاضر است همه چیز خود را ابراهیم گونه و با کمال رضایت در راه معشوق بدهد:

عاشقان را شادمانیّ وغم اوست                                دستمزد واجرتِ خدمت هم اوست

عشق آن شعله ست، کو چون برفروخت                      هرچه جزمعشوق، باقی جمله سوخت

ابا عبدالله به تنهایی و با اندک یاران خود، ابراهیم گونه، خانه و کاشانه خود را رها کرد، و با هجرت خویش، خود و خانواده خود را آواره بیابانها و شهرها نمود و به جرم مبارزه با شرک و مشرکین بر سرش هجوم آوردند: أَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدًا (جن،۱۹) دوستان، اقوام، خویشان، برادر و فرزندان او را کشتند و او برای اعتلای کلمه حق خم به ابرو نیاورد و در نهایت با چهره برافروخته از شوق سربلند از اتمام این امتحان دشوار آخرین سرمایه خود را نیز تقدیم صاحب جان خود کرد و به زبان حال ‌گفت: الهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صبراً علی قضائک، یا ربّ، لا معبود سواک. و پاسخ ‌گرفت که:

هر  چه‌  بودت ‌ داده‌ای‌  اندر   رهم‌                                              در رهت‌ من‌  هر چه‌ دارم‌  می‌دهم‌




محمد نصراصفهانی

  • مm نصراصفهانی