رادیو اسلام Radio Islam

سایت مشاوره وپاسخ گویی به شبهات وسوالات دینی و اعتقادی

رادیو اسلام Radio Islam

سایت مشاوره وپاسخ گویی به شبهات وسوالات دینی و اعتقادی

باعرض سلام
پاسخ گوی سوالات وشبهات اعتقادی هستیم.

*********************

تبصره :

استفاده از مطالب بدون منبع هم از نظرمااشکالی ندارد.

آخرین نظرات

۱۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

چگونه خداراعبادت کنیم؟معرفت انسان به خداوندچگونه است؟شماره 1

مm نصراصفهانی | دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۴۲ ب.ظ

سلام

هرانسانی ازمنظرخود خدارا را عبادت می کند ادیان مختلف پیروان خودرا به عبادت خدواند تشویق می کند ولی اینکه عبادات حقیقی چگونه عبادتی هست بایدبررسی شود؟

مثلا مثلا مسیحی ویهود ی در روزهای شنبه ویکشنبه به کنیسه وکلیسا می روندبودائیان وهندوها درمعبد های خود عبادت خاصی دارند ومسلمانان که خود دهها فرقه تقسیم می شوند با نمازخواندن وروزه گرفتن خداراپرستش می کنند !

ولی ایا هرپرستش مورد قبول است ؟!

استاد شهید مطهری در تعریف پرستش می گوید: پرستش آن حالتی را می گویند که در آن انسان یک توجهی می کند از ناحیه باطنی خودش، به آن حقیقتی که او را آفریده است و خودش را در قبضه قدرت او می بیند. خودش را به او نیازمند و محتاج می بیند. در واقع سیری است که انسان از خلق به سوی خالق می کند. این امر اساساً قطع نظر از هر فایده و اثری که داشته باشد، خودش یکی از نیازهای روحی بشر است.

یک مثال ساده ای عرض کنم: اگر ما کجاوه ای داشته باشیم و حیوان هایی، خورجین هایی که روی این حیوان ها می گذارند؛ باید تعادلشان برقرار باشد. نمی شود یک طرف پر باشد و طرف دیگر خالی. انسان در وجود خودش خانه خالی زیاد دارد. در دل انسان جای خیلی چیزها هست. هر احتیاجی که برآورده نشود؛ روح انسان را مضطرب و نامتعادل می کند. اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و حاجت های دیگر خود را بر نیاورد؛ همان حاجت ها او را ناراحت می کند. عکس مطلب هم این است که اگر انسان همیشه دنبال مادیات برود و وقتی برای معنویات نگذارد؛ باز همیشه روح و روان او ناراحت است.

نهرو مردی است که از سنین جوانی لامذهب شده است. در اواخر عمر یک تغییر حالی در او پیدا شده بود. خودش می گوید: من، هم در روح خودم و هم در جهان یک خلائی را، یک جای خالی را احساس می کنم که هیچ چیز نمی تواند آن را پر کند؛ مگر یک معنویتی. و این اضطرابی که در جهان پیدا شده است، علتش این است که نیروهای معنوی جهان تضعیف شده است. این بی تعادلی در جهان، از همین است. 

ما گمان می کنیم که عبادت، فقط در گوشه ای نشستن و نماز و دعا خواندن است. حال آن که هر عملی از ما که در راستای جلب رضایت خدا و با یاد او صورت بگیرد؛ عبادت محسوب می شود. شما وقتی در انفاق، خدمت به دیگران قصد قربت داشته باشید؛ در حال عبادت می باشید

به چه انگیزه ای خدا را بپرستیم؟

«امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: گروهی در عبادت، به انگیزه دستیابی به منافع اخروی و بهشت، خدا را می پرستند که این رقم عبادت، عبادت تجار و بازرگانان است که هدف، سودجوئی است. گروهی دیگر به انگیزه ترس از عذاب و جهنم، خدا را عبادت می کنند؛ این هم عبادت بردگان است. گروهی هم به انگیزه شکر و سپاس از نعمت های فراوان خداوندی، عبادت خود را انجام می دهند و این عبادت آزاد مردان است.


بر اساس فرمایش علی بن ابی طالب علیه السّلام سه هدف و انگیزه در عبادت خداوند وجود دارد. 1- رسیدن به بهشت و رضوان الاهی. 2- دوری و اجتناب از جهنم. 3- سپاس از خداوند. چون خداوند لایق پرستش است. اگر یک وعده مهمان کسی باشید، یا پزشکی، بیمار شما را از مرگ نجات دهد، تا آخر عمر خود را مدیون میزبان و پزشک، دانسته و هر وقت ایشان را ببینید؛ کرنش کرده و تشکر می نمایید. بندگان، در تمام لحظات بر سر سفره خداوند نشسته اند. هر چه دارند از خداست. وجود، سرمایه، امنیت، سلامتی، خوراک، پوشاک و غیره همه را خداوند ارزانی کرده است. آیا تشکر از چنین شخصیت کریمی، لازم و واجب نیست. کریمی که هر چه عنایت کرده، بی منّت است. پزشک از شما توقع پول دارد، میزبان بشری، معمولا انتظار جبران دارد. ولی خداوند تمام نعمت ها را به انسان داده و توقع جبران ندارد. حال عقل بشر دستور به تشکر از چنین خدایی نمی دهد؟

شما به هر انگیزه ای که تشکر کنید؛ می شود عبادت. چون بشر در تشکر از انسان ها نیازی به آموزش ندارد؛ ولی در تشکر از خدا نمی داند که چگونه تشکر کند که لایق ایشان باشد، نیاز به آموزش دارد. به همین دلیل خداوند انبیا را فرستاده تا راه هدایت بشر و نحوه پرستش خدا را به آن ها آموزش دهند. پس هدف از عبادت، برطرف کردن نیازمندی های خداوند نیست؛ چرا که او وجودی نامحدود، نامتناهی و پیراسته از هر گونه نقص و نیاز و غنی مطلق است. پس احتیاجی به پرستش ما ندارد. در قرآن کریم آمده است: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید؛ خدا بی نیاز و درخور ستایش است» (ابراهیم، 8) «زیرا هر که خدا را سپاس گوید به سود خود سپاس گفته، و هر که ناسپاسی کند، خدا بی نیاز و ستودنی است»(لقمان، 12)

هدف از پرستش، تکامل خود ماست و عبادت، وسیله تکامل و سعادت ما محسوب می شود. عبادت غذای روح و طعام، مایه قوام جسم است. لذا خداوند در آیات متعددی از باب لطف و رحمتش، دستور عبادت به انسان را داده است. «این است پروردگار شما! هیچ معبودی جز او نیست. آفریدگار همه چیز است، او را بپرستید و او نگهبان و مدبر همه موجودات است»(انعام، 102) در برخی دیگر از آیات به این موضوع اشاره شده است: رعد، 36؛ یس، 22؛ زمر،11؛ اسرأ،24؛ آل عمران 64و...

با عبادت به کجا برسیم؟             

خداوندی که خالق تمام جهان و حتی بشر است؛ نیازی به بشر و عبادتش ندارد. زیرا بشر عبادت کند یا نکند، خدا هست و دنیا و تمام مخلوقاتش موجودند. ولی اگر بشر عبادت کرد -نه فقط نماز و روزه، زیرا تمام افعال ما که بر اساس اطاعت از خدا باشد، عبادت است- اولا در دنیا سعادت مند شده، از زندگی در دنیا و همنشینی با مؤمنین لذت می برد، حیات و ممات او دارای انگیزه می شود.

ثانیا در آخرت هم سعادتمند می شود. کسی که در دنیا، لاابالی است، هر روز به فکر خودکشی است و در زندگی بی هدف است. لذا هر روز خسته تر از روز دیگر است. ولی انسان مؤمن به دلیل انگیزه الاهی که دارد؛ هر روز شادتر از روز دیگر و فعالتر از روزهای گذشته است و در صدد جلب رضایت خداوند است.

ثالثا با عبادت به کمال مطلق(خداوند متعال) و رضوان او می رسیم که از هر چیزی زیباتر و شیرین تر است.

چه کنیم تا عبادت ما برای خدا باشد نه برای حب ذاتمان؟

اگر عبادت ما برای دریافت مزد(بهشت) و ترس از جهنم نباشد؛ می شود عبادت برای خدا. سعی کنیم در انجام عبادت به فرمایش امیر المؤمنین علیه السلام شبیه تاجران و بردگان خدا را عبادت نکنیم بلکه بخاطر تشکر از نعمت هایش و این که کمال مطلق است و لایق پرستش است او را عبادت کنیم.

بلا تشبیه، والدین به ما کمک مالی کنند یا نکنند؛ لایق احترامند. از احترام ما تشکر کنند یا نکنند؛ لایق احترام هستند. به ما محبت کنند یا نکنند، لایق احترامند. انسان به پدر احترام می گذارد به قصد رسیدن به ارث یا ترس از محروم شدن از ارث و یا چون لایق احترام است. معلوم است که گزینه آخری کاملتر است. خداوندی که صاحب کون و مکان و رازق مادی و معنوی ماست، لیاقت پرستش ندارد؟

وقتی عبادت، واقعی شد یعنی خدا را بخاطر خدائیتش بپرستیم؛ می فهمیم که اگر خداوند به ما بهشت رضوان و دوری از جهنم را عطا می کند؛ این ریشه در فضل الاهی دارد. زیرا با عبادت و اعمال نیک (روزه و نماز و. ..) ما مستحق چیزی نمی شویم. از خدا طلبی نداریم. زیرا هر کار خیری که انجام داده ایم؛ با سرمایه خداست.

مثلا اگر انفاق کردیم؛ سرمایه اش، متعلق به خداست. وجودمان هم متعلق به خداست. عقل سالم و بدن سالم را خدا به ما داده است. پس با سرمایه خدا کار خیر انجام دادیم؛ چه توقعی داریم؟

  • مm نصراصفهانی

توضیحات یک بلاگر حزب اللهی درباره "چادری های بدحجاب".

مm نصراصفهانی | شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۴۷ ب.ظ



chadorbad

مسئله ای بسیار نگران کننده و بیمارگونه در پوشش برخی خانم های چادری و اهل حجاب به چشم می خورد که ضرورت داشت تا در مورد آن یک موضعگیری رسانه ای انجام شود.

وقتی فلسفۀ حجاب درست برای افراد مختلف تبیین نشود، با رفتارهایی مواجه می شویم که به اسم رعایت حجاب و پوشش تناقضاتی را با اصل و فلسفه و اجزاء حکم حجاب دارد.

فلسفۀ حجاب، دور کردن ذهن و اندیشۀ زن و مرد از نگاه و توجه جنسیتی به نامحرم است. واضح است که اسلام، که دین مدیریت و راهنمائی بشر برای زندگی سعادتمند و توجه کامل یه همه ابعاد وجودی او است، مخالف بی توجهی و حذف یک یا برخی از ویژگیهای ذاتی وی مانند کشش و غریزه جنسی است، بلکه هدف اسلام، قراردادن این حس و ویژگی در مسیر صحیحی است که از ابتدا برای آن در وجود انسان نهاده شده است.

براین اساس، اسلام هرگز مخالف برخورداری انسان از این حس، یا مخالف برقراری روابطی حساب شده میان زن و مرد نیست و از سوی دیگر اسلام خود مشوق امر ازدواج و تامین بهینه نیاز جنسی انسانها است. برای نمونه اسلام جوازهای مشخصی را برای مرد و زن در امر ازدواج برای اطلاع یافتن بیشتر از ویژگیهای جسمانی و ظاهری طرفین قرارداده و برخی نگاهها که بین زن و مرد تا قبل از ازدواج حرام قطعی است، برای امر ازدواج، تجویز می شود.

تردید نکنید که این لباس را هم به اسم چادر به فروش می رسانند !

 

اما رواج یافتن خودنمائی ها و جستجوگریهای جنسی و توجه به آراستگیها و زیبائیهای مادی و جسمی بین زن و مرد در محیط بیرون از خانواده، امری است که جوامع انسانی را در سراشیبیهای انحطاط قرارداده و اسلام با شناختی کامل و همه جانبه نسبت به ابعاد و ماهیت این وضعیت و تاثیری که وجود و یا عدم وجود حجاب به شکل متقابل بر جامعه و فرد دارد، سیاستهایی اجتماعی و فردی را در این رابطه مشخص کرده است.

 

استغفرالله ربی و اتوب الیه ! 
شاهکارهای طراحان مد اسلامی!!

 

سیاست اسلام در رابطه با موضوع حجاب بر دو پایه اساسی "ستر کامل " و "عدم تبرج" مستقر است و هرآنچه که این دو اصل را خدشه دار نماید نفی می کند. اصل ستر، بر ضرورت پوشانیده شدن بدن از نامحرم تاکید دارد و طی آن انسان مکلف بایستی همه نواحی بدن که دیدن آن بر نامحرم حرام است را از دید او دور نموده و "بپوشاند" . اما آیا صرف پوشاندن بدن و قراردادن مانعی بین دیدگان بیننده و موضوع اصلی می تواند بعنوان عامل کاهنده ی تحریکات و توجهات عمل نماید ؟ یا اینکه در صورت عدم رعایت برخی نکات دیگر، می تواند بعنوان عاملی در جلب دیدگان و تمرکز توجهات جنسیتی درآید؟

 

نمایش موی سر و آرایش کردن ، علت انتخاب به عنوان 
بانوی محجبه ودریافت گل؟!

 

روشن است که اگر عامل بازدارنده ، به شکل یک عامل تشدیدکننده مورد استفاه قرار گیرد، هرگز کارکردی در راستای امر حجاب نخواهد داشت. استفاده از پوششهایی که حجم بدن را نمایش داده و چهارچوب و ویژگیهای کلی بدن مخاطب را در دید نامحرم قرار می دهد، به همین دلیل بصراحت برای فرد مکلف ممنوع می باشد.

 

یک بانوی چادری !!!

 

دقت کامل در این زاویه ، ضرورت و منطق اصل و حکم دوم اسلام در امر حجاب را روشن می کند و آن ، تبرج است. تبرج ، یعنی در دید قرارگرفتن و شاخص شدن و مورد توجه قرار گرفتن. یعنی فرد مرتکب اقدامی شود که منجر به قرار گرفتن خودش در دید عمومی گردد. مانند فردی که از یک برج بالا رفتن  وخود را بواسطه ی آن برج در اوج توجه و نگاه مخاطبین قرارداده و خود را بدست خود شاخص نماید.


 

این همه تبرج ، برای خنثی کردن "کمی" رنگ مشکی !؟
بکراند تصویر اگر روشن بود معلوم میشد مشکی چقدر در اقلیت است

 

بواسطه ی ضرورت پرهیز از تبرج، پوشیدن البسه تنگ و چسبان برای زن و مرد در محیط عمومی منع شده است و با درک منطق عمیق حکم دوری از تبرج از فلسفه ی حجاب مشخص می گردد که ارتکاب چه اقداماتی در طراحی لباس بعنوان حجاب با فلسفه ی حجاب متناقض است.

درحالیکه در پوشش بانوان محجبه، رنگ تیره و مشکی بعنوان پایه و اصلی ترین فاکتور مخالفت با تبرج انتخاب می شود، استفاده از البسه و روسری های رنگی به شکلی که از زیر چادر خارج شده و در دید عموم قرار گیرد، خصوصا استفاده از رنگهایی که بیشترین تضاد با رنگ مشکی را ایجاد می کنند - مانند رنگهای روشنی همچون زرد و سفید - نشان از تضاد، دوگانگی و ضعف منطق و نا آشنایی فرد با منطق حجاب و حرکت وی در خلاف جهت ضرورت و حقیقت حجاب اسلامی است.

 

حجاب و چادر فقط برای پشت سر است ؟

 

استفاده از آرایش توام با استفاده از چادر، بیرون قراردادن موی سر از چادر، استفاده از البسه های جدیدی که به اسم چادر رواج یافته اند و کمترین شباهتهایی با چادر دارند و نقائصی حیرت آور در تامین حجاب داشته و به وضوح از یک مانتو حتا از پوشیدگی کمتری برخوردارند و برای مثال، در محدوده سرآستین ، کوتاهتر از حد حجاب طراحی شده و یا در آن ناحیه گیپور دوزی شده اند -که با شکل توری خود  ، ساتر نیست - از جمله مصادیق آن است.

 

تنها تفاوت این لباسها با البسه های کاملا زننده آن است
که موی سر مدل بیرون نیست !! النگو هم استفاده کرده اند چیزی کم نباشد!

 

و مسئله دیگری که بر اسای منطق ضرورت دوری از تبرج درک آن کاملا روشن است، دوری فرد مسلمان از رفتارهایی است که با فلسفه و منطق حجاب منافات دارد. رفتارهای جلب توجه کننده میان زن و مرد نامحرم، مانند خنده های بلند زنان در محیط حضور نامحرم، رفتارها و اقدامات مخالف متانت و آرامش مانند شوخی های فیزیکی یا کلامی با نامحرم یا در دید نامحرم، ارتباط گیری های مستقیم با نامحرم و بگو بخندها و برقراری گفتگوهای بیرون از چهارچوب سلامت اخلاقی مورد توصیه اسلام از نمونه های آن است .

 

این است حجاب اسلامی؟!!

 

تمامی آنچه که بعنوان مصادیق رفتارهای متعارض با فلسفه و منطق پوشش در اسلام گفته شد میوه های زقوم بی توجهی به اصل تبرج است و منجر به شکل گیری رفتارهای بیرون از قاعده ی اخلاقی و توصیه های عمیق و حساب شده ی اسلامی در مورد روابط زن و مرد است که گاه منجر به بروز پدیده ای بنام چادری بد حجاب می گردد.

"ابوذر منتظرالقائم"
  • مm نصراصفهانی