رادیو اسلام Radio Islam

سایت مشاوره وپاسخ گویی به شبهات وسوالات دینی و اعتقادی

رادیو اسلام Radio Islam

سایت مشاوره وپاسخ گویی به شبهات وسوالات دینی و اعتقادی

باعرض سلام
پاسخ گوی سوالات وشبهات اعتقادی هستیم.

*********************

تبصره :

استفاده از مطالب بدون منبع هم از نظرمااشکالی ندارد.

آخرین نظرات

۳۹ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سفر در زمان! آری یا خیر ؟..

مm نصراصفهانی | دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ


اگر بر اصل عدم مجاز در قرآن تاکید کنیم باید بپذیریم که آیه 45 سوره زخرف بیانگر سفر زمانی است . ببینید :
واسئل من ارسلنا من رسلنا اجعلنا من دون لرحمن الهه یعبدون
از کسانی که فرستادیم بپرس آیا غیر از خدای یکتای رحمان خدایانی قرار دادیم که پرستش شوند
از آنجا که انبیاء در گذشته زمانی بوده اند بی شک این امر باید با یک سفر زمانی امتثال شود ؟
اما آیا سفر زمانی یک سفر مادی است ؟
اصول ضروری برای باور به سفر زمان
برای اینکه سفر زمان امکان پذیر باشد باید این دو اصل را ثابت کنیم :
1- تمام پدیده ها عالم در عالم مجردات وجود داشته باشند
2- انسان امکان شهود عالم مجردات را نیز داشته باشد

اثبات اصل اول :
اثبات اصل اول خود نیازمند اثبات اصل دیگری بنام ظهور است
اصل ظهور یعنی اینکه تمام موجودات عالم ماده تجلی و ظهور حقایق ماورایی خود هستند 
این اصل در قرآن ثابت است 
ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (حجر21)
هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه های آن در نزد ماست و ما آنرا جز به اندازه مشخص نازل نمی کنیم 
آیه نورانی قرآن کریم می فرماید تمام موجودات عالم تنزل یافته از خزائن عالم بالا هستند
پس باید این موجودات در عالم خزائن به نحوی وجود داشته باشند و از آنجا که عالم مجردات در قیاس با عالم مادیات وجود نرم افزاری یا علمی دارد پس این حقایق حقایق علمی اند نه حقایق عینی مادی خارجی
لذا اگر انسان بتواند به این خزانه ها مرتبط گردد می تواند همه آن حقایق را شهود نماید
و اما اثبات اصل دوم امکان ایجاد ارتباط با عالم مجردات است که باز در قرآن کریم یکی از مراتب عالی آن مطرح شده است :
و علم آدم الاسماء کلها (بقره 31)
تعلیم اسماء به معنای تعلیم حقایق عالم از مادی و مجرد است پس خدای متعال قادر بر ایجاد چنین ارتباطی و تحقق شهود حقایق عالم است
با این وصف مساله سفر زمان در قرآن قابل اثبات هم هست

  • مm نصراصفهانی

خواندن نماز در فضا برای فضانوردان

مm نصراصفهانی | دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ق.ظ

می‌خواستم بدانم دوست من که در حال گذراندن دوره آموزش فضانوردی است، در فضا چگونه باید قبله را تعیین کند و وضو گرفته و نماز بخواند؟ ضمناً نماز او کامل است یا شکسته؟



نماز در فضا،نماز فضانوردان،احکام نماز

مذهبی،حکم خواندن نماز در فضا برای فضانوردان،امروزه جوامع بشری با پیشرفت‌های روزافزون در حال پیشه گرفتن از یکدیگر در مسایل علمی بوده و در جهان امروز روزیا ساعتی نیست که بگذرد و خبر تازه‌ای از پیشرفت علمی حاصل نشود. یکی از پیشرفت‌هایی که امروزه در جهان در حال صورت گرفتن است بحث فضا ونجوم وسفر کردن به جایی خارج از اتمسفر زمین می‌باشد که این اتفاق اولین بار درسوم نوامبر سال 1957میلادی با فرستادن یک سگ به نام "لایکا" آغاز گردید و این آغاز یک تجربه فرا زمینی برای بشر بوده است.

و "یوری الکسی‌یویچ گاگارین " متولد 18اسفن 1312( نخستین  فضانوردجهان بود. یوری گاگارین در روز  12آوریل،  1961میلادی 23فروردین 1340 توسط  فضاپیما به فضا رفت و به مدت ۱۰۸دقیقه مدارزمین را یک دور بطور کامل پیمود. عصر سفرهای فضایی انسان با این پرواز آغاز گشت. خانم انوشه انصاری اولین فرد ایرانی است که در سال 1385به فضا سفرنمود.

ولی وقتی به آیات و روایات در دین مبین اسلام توجه می‌کنیم می‌بینیم در 1400سال پیش که جامعه علمی جهانی در مخیلیۀ آنها چیزی در مورد کیهان شناسی و نجوم قرار نداشت اسلام بالاخص قرآن آیات بسیاری در مورد نجوم و کیهان شناسی دارد، مثلا:

« وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِیهِ یَعْرُجُونَ*لَقَالُوا إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ[حجر14،15] اگر دری ازآسمان بر آنان می‌گشودیم که همواره از آن بالا می‌رفتند، قطعا می‌گفتند: که ما چشم بندی شده‌ایم بلکه ما مردمی هستیم که افسون شده ایم.» یا آیاتی که در مورد معراج پیامبر وسفر به آسمان‌ها درسوره اسراء بیان شده است وهمچنین یافتن جهات بالاخص قبله به وسیله ستارگان که در روایات اسلامی بدان اشاره شده است.

با این تفاسیر اگر فرد مسلمانی سفری به فضا و خارج از جو زمین داشته باشد، با توجه به اینکه بخاطر واجب بودن انجام تکالیف شرعی بر فرد مکلف یکی از تکالیف شرعی او ادای نمازهای واجب است، سوال‌هایی ایجاد می‌شود:

1ـ جهت قبلۀ او به چه سمتی می‌باشد و باید به کدام جهت نماز بخواند؟

2ـ بخاطر نبود جاذبه درخلاء ومعلق بودن فضا نوردان نماز باید به چه صورتی خوانده شود؟

3ـ اوقات نماز او چگونه می شود؟

پاسخ:

ـ انسانی که در فضا و یا در سفینۀ فضایی است اگر می‌تواند با وسایل و امکاناتی در مکانی استقرار پیدا کند باید نماز خود را در حالت استقرار بخواند و اگر نمی‌تواند، به هر شکل که امکان دارد، ولو با اشاره، باید نماز خود را بخواند.کسانی که در فضا هستند اگر در جهت کرۀ زمین بایستند رو به قبله ایستاده‌اند ولی اگر نتوانستند جهت کرۀ زمین را تشخیص بدهند باید به چهار جهت نماز بخوانند(در صورت امکان) و در غیر این صورت، به هر چند جهت که بخوانند کافی است. [1]

ـ در هر حال به مقدار امکان باید ارکان نماز را بجا آورد و اگر وضو ممکن نیست با تیمم نماز می خواند و اگر تیمم هم ممکن نشد بدون وضو و تیمم نماز می خواند و بعدا احتیاطا قضا می کند. [2]

ـ نسبت به زمان نمازها لازم است، در هر بیست و چهار ساعت هر یک از نمازهاى پنچ‌گانه را یک مرتبه با ترتیب شرعى آن انجام دهند و بهتر است فاصلۀ متعارف زمانى بین اوقات نمازها در زمین را رعایت کنند. [3]
نمازهای واجب، در هیچ حالت و شرایطی از انسان ساقط نمی شود و بر هر مسلمانی که به سن تکلیف رسیده است، واجب است در هر حالتی که ممکن است نماز خو د را به جا آورد.
انسانی که در فضا و یا در سفینه­ی فضایی است اگر می تواند با وسایل و امکاناتی در مکانی استقرار پیدا کند باید نماز خود را در حالت استقرار بخواند و اگر نمی تواند، به هر شکل که امکان دارد، ولو با اشاره، باید نماز خود را بخواند.
کسانی که در فضا هستند اگر در جهت کره ی زمین بایستند رو به قبله ایستاده اند ولی اگر نتوانستند جهت کره ی زمین را تشخیص بدهند باید به چهار جهت نماز بخوانند(در صورت امکان) و در غیر این صورت، به هر چند جهت که بخوانند کافی است.[1]
نسبت به زمان نمازها لازم است، در هر بیست و چهار ساعت هر یک از نمازهاى پنچ‌گانه را یک مرتبه با ترتیب شرعى آن انجام دهند و بهتر است فاصلۀ متعارف زمانى بین اوقات نمازها در زمین را رعایت کنند.[2]
اما درباره ی وضو، اگر می تواند و امکان دارد باید وضو بگیرد و اگر امکان ندارد باید تیمم کند و اگر تیمم هم امکان ندارد، باید بنابر احتیاط، بدون وضو و تیمم نمازش را بخواند و بعداً قضای نمازهایی را که بدون وضو و تیمم خوانده است به جا آورد.[3]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1] [استفتائات امام خمینی(ره)، سؤال های 28 و 29؛ توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 434، مسئلۀ784]

2] [آیت الله مکارم شیرازی، http://makarem.ir/Question/ViewQuestion.aspx?lid=0&mid=35476  ]

3] [آیت الله مکارم شیرازی، استفتائات جدید،  ج‌1، ص 91]
  • مm نصراصفهانی

پوشش نامناسب و زننده مانتو دختران بدحجاب درپیاده روهای شیراز!

مm نصراصفهانی | يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ

برنامه جذب مانکن برای شوی لباس در شیراز توسط یک گروه که در فیس بوک فعالیت داشت، در یک سالن متعلق به یک دستگاه دولتی برگزار شد و دهها دختر و پسر جوان در این طرح شرکت کردند. آن روزها برنامه مدلینگ که صفحه‌ای در فیس بوک طرح فراخوان آن را به عهده داشت آزادانه در برخی هتل ها و سالن های شهر شیراز برنامه شوی خود را به اجرا می گذاشت و صدها دختر و پسر زیبا! را در آن مکان ها گردهم جمع کرده و زیباترین آن ها را انتخاب می‌کرد.




چندی قبل هم یک کلینیک دامپزشکی در شیراز اقدام به برگزاری مسابقه بهترین حیوان خانگی در شیراز کرد؛ اقدامی عجیب که جای تامل بسیار دارد که چگونه یک امر مذموم فرهنگی توسط یک کلینیک دامپزشکی عادی‌سازی می‌‌شود!

 مانتوفروشی‌ها درخیابان‌های مشهور شیراز، در اقدامی عجیب «شوی مانتو» برگزار و تصاویری از مانکن‌های خود را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد.نگاهی به تصاویر منتشر شده در این شبکه‌ها که مربوط به شوهای فصلی این مانتوفروشی است، نشان‌گر این است که اساسا طراح خانم این مانتوها کم‌ترین اعتقادی به الگوهای اسلامی ایرانی نداشته و صرفا سعی دارد تا طرح‌های خود را با مانکن‌هایی که بی‌حجابی اصلی‌ترین ویژگی‌شان است، عرضه کند. برخی از تصاویری که در ادامه می‌آید در پیاده‌روی خیابان مشهور شیراز گرفته شده است.

این‌که مسئولان فرهنگی و نظارتی استان فارس در برخورد با مانتوفروشی‌هایی که دست به چنین اقدامات ضدفرهنگی‌ای می‌زنند، چه واکنشی از خود نشان می‌دهند؟ آیا از عملکرد آنان اطلاع دارند؟ آیا برنامه‌ای برای ساماندهی آنان دارند؟ آیا اساسا به این مساله اندیشیده‌اند؟ و سوالاتی از این قبیل، سوالاتی تکراری است که به نظر در صورت توجه کافی آنان به مقولات مهمی چون سبک زندگی اسلامی ایرانی، تهاجم فرهنگی، رخنه فرهنگی و ... دیگر کم‌تر چنین موارد سوئی در سطح شهر و به صورت علنی رخ می‌دهد. آیا مسئولان پاسخ‌های قانع کننده‌ای به این سوالات دارند؟







































  • مm نصراصفهانی
به دلیل عدم وجود سیستم مناسب دوربینهای مداربسته و ملزم نبودن مالکان آن به حفظ مسایل اخلاقی و تنها به صرف دریافت پول و جذب مشتری، خانم‌ها و آقایان اتاق‌های اختصاصی را اجاره کرده و پس از اسکان مستقل به یکدیگر می‌پیوندند!
در حالی که این روزها جزیره آزاد کیش! پذیرای مسافرانی است، وضعیت بسیار بد حجاب و نوع پوشش نامناسب و زننده بسیاری از مسافرین و همچنین عدم نظارت کافی بر هتل‌های این جزیره مایه سوء استفاده عده ای از بی بند و بار ها شده است .
جولان بدحجابی در کیش و قشم 

وضعیت هتل‌های جزیره نیز که به هیچ وجه بر آنها نظارتی صورت نمی‌پذیرد، بسیار اسفناک است. این مسئله به وضوح در بسیاری از هتل‌های یک تا سه ستاره که عموما از مرکز جزیره نیز فاصله دارند و به دلیل بارز نبودن، به هیچ وجه نظارتی بر آن‌ها صورت نمی‌پذیرد، مانند هتل (آ.ش)، هتل(را) و هتل (گ) قابل مشاهده است . علاوه بر این در هتل‌های 4 و5 ستاره مانند هتل (الف) و (ش) اتفاقات مشابهی روی می‌دهد .
بنا بر این گزارش در بسیاری از هتل‌های کیش شبکه‌های ماهواره‌ای mbcpercia,mbc action, mbc max, mbc2, luxe tv و... از طریق تلویزیون هتل‌ها نمایش داده شده که پخش بسیاری از فیلم‌های نامناسب برای خانواده‌ها باعث تعجب برخی مسافرین شده است. متاسفانه چندی پیش از طریق شبکه mbc2 فیلمی غیراخلاقی که بسیاری از صحنه‌های آن در سواحل آمریکا اتفاق می‌افتد از تلویزیون هتل های مذکور به نمایش گذاشته ‌شد.
همچنین گزارش‌ها حکایت از آن دارد که در هتل های با کیفیت پایین‌تر به دلیل عدم وجود سیستم مناسب دوربینهای مداربسته و ملزم نبودن مالکان آن به حفظ مسایل اخلاقی و تنها به صرف دریافت پول و جذب مشتری، خانم‌ها و آقایان اتاق‌های اختصاصی را اجاره کرده و پس از اسکان مستقل به یکدیگر می‌پیوندند!
متاسفانه در رستوران‌های بسیاری از هتل‌ها بانوان مخصوصا در ساعات ابتدایی صبح با لباس‌های زننده و غیراخلاقی حضور می‌یابند و در فضای هتل رفت و آمد می‌کنند!
این‌ در حالی است که در کیش علاوه بر نهادهای اصلی سازمان منطقه آزاد کیش، نهاد صنفی به نام جامعه هتل‌داران کیش وجود دارد که که اعضای هیات مدیره آن نیز جز هتل‌داران کیش می‌باشند! ولی متاسفانه آنها همچون سیستم‌های نظارتی بر روی عملکرد و رفتارهای غیراخلاقی و غیر شرعی موجود در هتل‌ها چشم‌پوشی می‌کند. 
لازم به ذکر است امسال بسیاری از بانوان حاضر در جزیره به دلیل هوای شرجی و گرم این حزیره در فصل تابستان، در کنار ساحل علاوه بر استفاده از پوشش نامناسب تی‌شرت و شلوار، با آزادی کامل و بدون حضور حتی یک نیروی امنیتی و نظامی، در محل کشف حجاب نموده و در کنار ساحل به وقت گذرانی می‌پردازند! 
در پایان سوال باقی مانده این است که دستگاه‌های مسئول و نظارتی به چه کار مهم‌تری مشغول هستند که روابط آزادانه زنان و مردان، رقص در بازارها و اماکن عمومی و آزادی‌های شبانه کنار ساحل ، شرب خمر در ملاء عام و این همه فساد اخلاقی در این جزیره ی از هفت دولت آزاد را را نمی‌بینند؟!











  • مm نصراصفهانی



دانشگاه آزاد مدعی روش های نوین مبارزه با بدحجابی

_ در چارچوب برنامه‌ی تازه‌ای که بی‌بی‌سی تهیه‌کرده است 100زن از سوی بی‌بی‌سی انتخاب‌شده و معرفی می‌شود. برنامه خبری شصت دقیقه نیز به معرفی این زنان می‌پردازد.

ازاین‌رو تارنمای فارسی بی‌بی‌سی نیز از مخاطبانش سؤالی پرسیده و گفته است ازنظرشان دختر خوب چه ویژگی‎هایی باید داشته باشد؟

در زیر تعدادی از دیدگاه‌های مخاطبان را می‌خوانید که از طریق فیس‌بوک٬ تلگرام و ایمیل برای‌ بی‌بی‌سی فرستاده‌اند.

***

میا نیا: چه دختر خوبی یعنی یک دختر کر و کور و لال باش بشین توی خونه هرچی من گفتم بگو چشم .چه دختر خوبی یعنی یک دختر آفتاب مهتاب ندیده تو سری خور بی زبان. از بس که دختر خوبی بودیم حالمون از خوب بودن و کسانی که باعث خوب بودنمان.

 

سمیه بهبودی: دختر خوب یعنی دختری که تمایلات خودشو به خاطر طرز فکر دیگران نادیده نگیرد.

 

نمیخوام دختر خوبی برای دیگران باشم! میخواهم آنگونه که خودم دوست دارم باشم!

 

مینو مانی: "چه دختر خوبی" بیشتر برای بستن دست و پای زنان و کنترل اونها براساس منافع عده ای بکار میره.

 

صدف خلیلی: در افغانستان دختر خوب مثل این است .که تمام تمایلاتش را قربانی کند.در زندگی شخصی خودش هیچ تصمیم نداشته باشد.

 

مریم امینی: من دختر خوبی برای پدر و مادرم بودم. زندگیم نابود شد.

 

اجازه نمی دم که دخترم مثل من باشه من فقط می خوام اون خوشحال باشه و خود واقعیش باشه...

 

زارا زی: دختر خوبی باش: یعنی هیچ کاری نمیکنی که بخوای برای ما دردسر درست کنی.

 

اصغر مصطفوی: دختر خوب شخصی است که فراتر از "این جا" و "اکنون" بیندیشد. او باید تمامی توانش را معطوف ارتقا و گسترش آگاهی های اجتماعی و فراسرزمینی خود بکند. این فرایند اینجا تمام نمی شود بلکه با انتقال آن به سایرین باید ادامه پیدا کند.

 

یک دختر خوب فردیست که با به کارگیری روش های مناسب و روزآمد، درجهت احقاق حقوق طبیعی خود مجدانه می کوشد. تمام حقوق بدیهی که او همواره در کشمکش ها و تلاطمهای سیاسی و در یا شرایط اجتماعی سهوا و در اکثر موارد عمدا مورد بی اعتنایی، بی توجهی و فراموشی قرار می گیرد.

 

دختر خوب یک نیرو پیش برنده فردی و اجتماعی است.

 

پرنیان حسینی:‌ دختر خوب بودن خوب نیست. باید تمام تمایلاتت، خواسته هایت رو در خود بکشی تا برای دیگران خوب باشی برای خودت باش هرچند برای من فقط میتونه در حد شعار باشه مجبورم برای دیگران دختر خوب باشم.

Image copyright MEHR

 

آرش: به نظر من ملاک یک دختر خوب هیکل و قیافه نیست. البته درست است که اینها همه تاثیر گذارند اما ملاک اصلی یک دختر خوب به ترتیب اخلاق ،حجب وحیا، وفاداری ومعنوی بودن اوست. صفات غیر مادی نقش اول را بازی می کنند. اگر دختری این صفات را نداشته باشد نمی توان به او گفت دختر خوب.

 

پریسا جاویدی: دختر خوب اول از همه چیز یعنی انسان خوب و یعنی دوست خوب یعنی فرزند خوب یعنی همسر خوب یعنی مادر خوب یعنی نور و روشنایی...یعنی چشمه جوشان عشق....یعنی صلح و دوستی....یعنی آرامش.

 

صوفیا از افغانستان: دختر خوب یعنى با شبکات اجتماعى سروکار نداشته باشى، اگر داشتى، عکست را در پروفایلت نگذارى، دوستانت همه دختر باشند. در موضوعى با کسى بحث نکنى.

 

دختر خوب نباید در مورد اینکه با چه کسى میخواهد پیوند همسرى ببندد حرف بزند. براى دختر خوب فامیل از میان خواستگار هایش یکى را انتخاب میکنند و دختر خوب هم بدون چون و چرا پیوند را مىپذیرد.

 

سونا کریمی: چه دختر خوبى به دخترى گفته میشه که معمولا از خواسته هاش صرف نظر کنه..طبق میل دیگران زندگى کنه...البته دختر خوب نباید خواسته هاشو آزادانه بیان کنه و مبادا باعث دردسر کسى بشه...و اگر دخترى براى خودش زندگى کنه و خوب باشه ناهنجارى کرده.

 

راحت نخنده،راحت نگرده، راحت زندگى نکنه...راحت نباشه!!! اینا معیارهایى براى یک دختر خوبه.

Image copyright BBC World Service

 

پولی شالی: دخترى که توان گرفتن حق و حقوق خود از جامعه اى داخلى و خارجى که پر از تعبیض و تعصبات جنسى است را داشته باشد و براى هر بى حرمتى و بى احترامى به مقام خودش و همنوع اش صدا بلند کند و هرگز بیننده و تحمل کننده نباشد.

 

فروزان نصیر: دختر خوب بودن در سرزمین من یعنی:به کمترین قانع باشی ، یعنی اعتراض نکنی، یعنی حرف اضافی نزنی، یعنی مثل یک برده آرام ومطیع از صبح تا شب مثل یک خدمتگار تمام عیار بشوری بپزی و لام تا کام حرف نزنی هرچه گفتند بپوشی حق انتخاب نداری ، بلند نخندی اگه نه مردم میگویند این یک چیزیش میشود و خلاصه دختر یعنی یک مشت خاکستر.

 

Saeede RH:‌ دختر خوب دختری هست که همیشه از خودش،از کارهاش،از تصمیماتش راضی باشه و هیچوقت حسرت گذشته و اشتباهاتشو نخوره.این میشه خوبه خودش.دختر باید خوبه خودش باشه

 

جیران صفر: چقدر سوال عجیبى معیار خوب بودن آدمها بسته به زمان و مکان دائما در حال تغییره مثلا دخترى که تو ایران خوب به نظر میاد تو پاکستان شاید بد به نظر بیاد تو آمریکا عجیب باشه تو اروپا شاید اصلا به نظر نیاد تازه دخترى که تو یک زمان و یک مکان خیلى خوب و مجلسى به نظر بیاد ممکنه ٥ سال قبل و یا ٥ سال بعد خیلى معمولى یا حتى بد به نظر بیاد یه سرى چیزهاى کلیشه اى هم که همیشه یا خوبه یا بد مثلا دروغ گفتن همیشه بده دزدى کردن بده راستگویى همیشه خوبه

 

Ibrako Persia: دختر خوب دختریه که خوب باشه چه برای خودش چه در نظر دیگران، اینا جدا از همدیگه نیستند کلا انسانیت همینه .

 

عین الدین محمدی: دخترخوب یعنی در هرجا که هست از هر قشر جامعه که هست دارا و ندار. دانشجو. بازیگر یا رئیس جمهور یا هرچی یک کم شرم وحیا در وجودش باشه

 

زلمی عبیدی: وقتی که متعلم است به دروس خود توجه کند ودر خانه به کار روزمره با مادرش ووقتی هم محصل شود در پوهنتون (دانشگاه)‌بجای مد و فشن به آینده مردم وطن و فامیلش فکر کند و همچنان وقتیکه ازدواج کرد به همسر وفرزندان خود توجه خاص کند چون در آن وقت مادر نیز میشود.

 

نوری نورزاد:‌ دختر خوب آن است که آگاهانه و منطقی مطابق اصول اسلام رفتار و عمل نماید نه کور کورانه

 

هاجر هاجر: از نظر من دختر خوب دختری است که با توهم زیبا بودن خودش رو وقف راضی کردن مردم و تعریف و تمجید های سو استفاده گردان نکند و خود را بازیچه دست یک مشت اراذل که برای فرو نشاندن عطش شهوت خود، خود را به او نزدیک می کند، نکند! دختری که از خود هدف دارد و هدفش را با قاطعیت دنبال می کند و لحظه ای حتی لحظه ای از وقت گرانبهای خود را صرف راضی نگهداشتن مردم کوچه و بازار نمی کند، هدفش والاتر از خرید و پرسه زدن توی بازارها و آرایش های غلیظ و به نمایش گذاشتن لبهای پروتز شده و باسن و سینه و دماغ های عملی و... است! تا کنون زنها به واسطه همین امیال پست و پایین شان نادیده گرفته شده اند و حتی در اروپا و آمریکا نیز انچنان که باید و شاید در عرصه های مختلف سیاسی و علمی و ... حضور ندارند.

 

سولماز آذر: همین قدر می دونم که نمی خواهم دخترم مثل من ( به گفته همه دوستان و آشنایان) دختر خوب باشه چون من تمام تفکرم رو مجبور بودم با مقیاس اطرافیانم هماهنگ کنم و طبعا تمام تمایلات و خواسته هام خفه میشد هرگز نمی گذارم دخترم مثل من بزرگ بشه

 

بهزاد شبانی:‌ دختر خوب دختریه که انسانیت داشته باشه و حقوق خودش رو بدونه از لحاظ بسیاری از افراد دختر خوب اونیه که حماقت لازم جهت سوء استفاده رو داشته باشه

 

Fari Ha: در افغانستان دختر خوب یعنی دختری که هر چی بزرگتر ها میگویند بگوید چشم

 

در افغانستان دختر خوب یعنی دختری که چادری (برقع) دارد. دختر خوب یعنی دختری که همه زندگیش را بخاطر مردم و حرف مردم پیش ببرد. دختری که بدون اجازه پایش را از خانه بیرون نمیگذارد زیر لت و کتک تیکه و پاره هم شود صدایش را بلند نکند. دختر خوب یعنی دختری که مرد حتی صدایش را هم نباید بشنود چون ایمان مردم ها را خراب میکند. دختر خوب یعنی دختری که فحش و ناسزا را تحمل کند و دم نزند. و خلاصه این تعریف دختر خوب در کشور من است . و اگر دختری صدایش را بلند کند حقش را بخواهد در مقابل زور گویی ایستاده شود برای یک زندگی ایده ال تلاش کند و اگر بخواهد برای خودش زندگی کند از این دختر به نام دختر خراب یاد میکنند. منم همین صفت دختر بد بودن را ترجیح میدهم و میخواهم دختر خرابی باشم از نظر این مردم تا دختر خوب بودن، و زندگی را زهر مار خودم نکنم.

 

سانا میرزایی: دختر خودش معنی خوبیه دیگه دنبال چه تعریفی باید بود

 

یاسمن نصرتی: دختر خوب بودن یعنی دختر غمگینی بودن

 

جاوید گلستانی: دختر خوب یعنی کسی که در قدم اول باید حجابش را مراعات کند تا عروسکی نباشد که از آن استفاده شخصی بکنند دختر خوب به مانند عسل شیرین است برای همسرش و به مانند زهر کشنده است برای مردان هوس باز.

 

Mahdis RB:‌ اگر دختر خوب رو یه دختر تووسری خور بدونید که قراره تو هیچ وضعیتی صداش در نیاد و همه چیزو از خودش دریغ کنه صرفا برای این که اطرافیان و مرد زندگی شو راضی نگه داره،بله!خدا رو شکر نسل همچین موجودی رو به انقراضه،باقی مونده های این نسل هم همه شون افسرده و سرخورده هستن!یه جک معروف هست که می گه:شاید شباهت دختر خوب و دایناسور این باشه نسل هردوشون منقرض شده،اما شباهت پسر خوب و پری دریایی ام اینه که هردوشون از اول افسانه بودن.

  • مm نصراصفهانی

در شرایطی که پرونده موضوعاتی مانند طرح عفاف و حجاب در کشور همچنان بدون رسیدن به نتیجه مشخصی مفتوح مانده است، رواج برخی روابط غیرعرف و غیردینی میان دختران و پسران در جامعه زننده تر از آن شده که بتوان چشم ها را بر روی آن بست.

 یکی از این روابط زننده، روبوسی دختر و پسر در ملا عام و بدون در نظر گرفتن عرف پذیرفته شده جامعه مذهبی کشور است. این اقدام که در چند سال گذشته موارد نادری از آن در برخی نقاط بالانشین شهر دیده می‌شد اکنون با حساسیت کمتر و آزادی بیشتری انجام می شود! 

با این وجود موضوع این نوشته، نه رواج این اقدام در شهر بلکه عادی شدن آن در دانشگاه های کشور است. بر اساس اخبار منتشرشده در رسانه ها، موارد این اقدام که برخی از دختر و پسر ها با ظاهری زننده اقدام به دست دادن و روبوسی در محیط دانشگاه می کنند با سرعت بالایی افزایش یافته است.









نکته عجیب در این میان سکوت مسئولان دانشگاه ها در مقابل این حرکات زننده است. مسئولان بسیاری از دانشگاه های کشور، هر چند ماه یک بار مقررات مربوط به پوشش دانشجویان را سخت تر و کنترل روی آن را بیشتر می کنند اما خبری از مقابله با روابط آزاد دختران و پسر در محیط دانشگاه نیست.

بر این اساس، در شرایطی که جلوی در بسیاری از دانشگاه ها، دانشجویان برای ورود با تشدید کنترل کارمندان روی پوشش آنان، دقایقی معطل می شوند، پس از ورود به محیط دانشگاه، دیگر تقریبا برای هر اقدامی آزاد خواهند بود! در این شرایط، کنترل پوشش دانشجویان درست مانند قیف برعکسی است که بعد از گذر از گیت ورودی، دیگر نه تنها روی پوشش بلکه روی هرگونه روابط نیز کنترلی وجود ندارد.

عجیب تر اینکه سست شدن اصول دینی و معیارهای اخلاقی و عرفی پذیرفته شده در جامعه در محیط های علمی کشور در حال نهادینه شدن است و معلوم نیست اثرات سوء آن در سال های آتی چه انفجاری را در جامعه پدید خواهد آورد!

  • مm نصراصفهانی

دانشگاه ازاد اسلامی وعدم برخورد با بدحجابی دختران آرایش کرده

مm نصراصفهانی | شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ق.ظ

باز هم بدحجابی در دانشگاه آزاد..(تصاویر)

دانشگاه آزاد اسلامی؛ همان دانشگاه اسلامی که هدف مسئولان است و همواره برای رسیدن به آن تاکید می کنند؛ اینجا دانشگاه آزاد اسلامی است.


همان دانشگاهی که قرار بود مواد تحصیلی دانشگاهی خود را با توجه به حوزه های علمیه تامین کند.

همان دانشگاهی که قرار بود فضایی اسلامی داشته باشد.

اینجا دانشگاه است؛ همان جا که باید علم آموخت و آن را برای تعالی جامعه اسلامی به کار گرفت، اما این عکس ها تمامی این حرف ها را نقض می کند.

عکس های زیر از یکی واحدهای دانشگاه آزاد گرفته شده که وضعیت اسفبار حجاب در این دانشگاه را نشان می دهد.

البته فضای دانشگاه دولتی هم وضعیت بهتری در حوزه حجاب ندارد.

از جامعه دانشگاهی اسلامی به خاطر انتشار این عکس ها عذرخواهی می کنیم.

شاید انتشار این عکس ها تلنگری برای مسئولان محترم باشد تا برای وضعیت اسفبار حجاب در دانشگاه ها فکری کنند.




دانشگاه آزاد مدعی روش های نوین مبارزه با بدحجابی


سابقا در دانشگاه های رسم بر این بود که خانم های دانشجو به داشتن چادر الزام داشتند و این موضوع سبب شده بود با صحنه های زشتی از دختران مانکنی که چادر را به حالت مضحکه واری به سر کرده اند و کشان کشان با خود به این سو و آن سو می برند مواجه شویم و در صورت به همراه نداشتن این آویز بی گناه که برای برخی از دانشجویان مذهبی مقدس بود از ورود این افراد بد حجاب به دانشگاه خودداری می کردند.

در ضمن توسط مسئولین حراست درمحوطه دانشگاه به پسران بد پوشش و دختران بد حجاب تذکراتی داده می شد، در این بین گاهی شاهد برخورد های ناشایستی توسط طرفین بودیم که به دلیل عصبانیت به مشاجره های لفظی و... می انجامید.

 

اما بخشنامه عفاف و حجاب مدعی است می تواند با برنامه و راهکارهای مدون به حل این معضل چالش برانگیز بپردازد.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی می گوید: این بخشنامه قصد ممنوعیت امر به معروف و نهی از منکر را ندارد اما قصد دارد با فرهنگ سازی، عفاف و حجاب را در دانشگاه گسترش دهد. نیروهای حراست به لحاظ سطح تحصیلات و برخی دلائل دیگر برای تذکرات به دانشجویان دکتری، استادان و سایر دانشجویان توجیه نیستند و گاهاً مسائلی پیش می آید که در شأن دانشگاه نیست.

استفاده از اساتید دانشگاه درامر به معروف، تجلیل از بانوان با حجاب و استفاده از ابزار های دوستانه، مواردی هستند که در خلال این بخشنامه در جهت ترویج حجاب و عفاف در فضای دانشگاه آزاد اجرا خواهد شد.

توضیحات مسئولان دانشگاه آزاد بسیار منطقی بود و همه نمایندگان پذیرفتند که تغییر شیوه برخورد با موضوع بی حجابی راهکار مناسب‌تری است.
این در حالی است که فضای دانشگاه ها به ویژه دانشگاه های آزاد به قدری مسموم است که با اقدامات سطحی قابل حل نیست و اهتمام جدی مسئولان را می طلبد حال آنکه اقداماتی از قبیل تجلیل از افراد با حجاب در سنین ابتدایی جوابگو است و بازخورد اینگونه روش ها بعد از سن 20 سالگی بعید به نظر می رسد!!!؟

  • مm نصراصفهانی

حوادث پاریس نشان داد داعش فاتح غرب واروپاخواهدشد!

اروپا برعکس امریکاوروسیه ازقدرت نظامی واجتماعی چندانی برخوردارنیست ونفوذ داعش در لایه های درونی اروپا نشان می دهد که بزودی همانطورکه امویان قلب اروپارا به سرعت فتح کردند داعش هم باهمان رویکرد وخشونت می تواند اروپاییان رابه زانو درآورد!چراکه قاره اروپا به زعم سیاسیون حتی از کشورهای کوچک آفریقایی واسیایی وحتی امریکایی هم ضیعیف تر ودارای بنیاد ضعیف از هرلحاظ می باشد وتوان مقابله با گروه داعش را ندارد.


حوادث امروز جهان اسلام، از برخی جهات ها بی‎شباهت با حوادث دوران بنی‎امیه نیست. در دوران بنی امیه نیز شاهد شکل گیری حاکمیتی به نام خلافت اسلامی با ادبیاتی ظاهرگرایانه، خردستیز و رفتاری خشن و خونریز هستیم. حادثه عاشورا، با همه مظلومیت در دوران همین خلافت واقع می‎شود.
تردیدینیست که اگر اسلام ظهور نمی‎کرد و آیات و پیام های اجتماعی و تاریخی قرآن نمی‎بود و اگر تلاش‎های بی وقفه رسول خدا و اصحاب گرامی او و مجاهدات و مبارزات اجتماعی آنان نمی بود، اثری از بنی‎امیه و خلافت اسلامی آنان نبود اما آیا می‎توان همه آنچه را که در دوران بنی‎امیه گذشت به اسلام یا به عمل و رفتار مسلمانانی نسبت داد که اسلام را از زاویه ذهن و دل به عرصه عمل و رفتار و ساختارها و مناسبات اجتماعی، سیاسی وارد کردند و آیا می‎توان غلبه بنی امیه را شاهد بر شکست نظریه اجتماعی اسلام دانست یا آن که برعکس غلبه بنی‎امیه، نشانه عدول مسلمانان از عمل به اسلام و در عین حال، نشانه پیروزی و موفقیت رسول خدا و اصحاب مؤمن اوست.

به نظر می‎رسد، حضور خلافت اموی اولاً نتیجه موفقیت اسلام است و ثانیاً نتیجه عمل کردن مسلمانان به اسلام نیست بلکه نتیجه کم کاری و کم عمل کردن مسلمانان به اسلام است.

اسلام تا سال فتح مکه پیش از بیست سال در برابر نظام قبیله‎ای مشرکانه عرب، مقاومت کرد، در تمام دوران مدنی، بنی امیه، در کانون فرماندهی کفر، قرار داشت و در فتح مکّه، اسلام با محوریت‎ توحید پیروزمندانه وارد مکه شد، ابوسفیان و دیگر فرماندهان کفر، در این هنگام، تسلیم شدند، بی آنکه ایمان به قلب و جان آنان راه پیدا کرده باشند.

اسلام مفاهیم و گروه‎بندی های جدیدی را در شبه جزیره ایجاد کرد. ایمان و کفر، دو مفهوم جدیدی بودند که گروه‎بندی اجتماعی مناسب با خود را در پناه باور به توحید یا تقابل با آن به همراه می‎آوردند و به موازات قدرت گرفتن اسلام و ورود آن به فرهنگ شبه جزیره مفهوم جدیدی نیز شکل پیدا کرد، این مفهوم، نفاق است. نفاق یک پدیده اجتماعی است که در شرایط غیبت یا عزلت مفاهیم توحیدی وجود نخواهد داشت. به موازاتی که توحید و گروهبندی مناسب با آن در عرصه فرهنگ حضور پیدا کند و هنگامی که کفر در موضع ضعف قرار گیرد؛ نفاق فرصت بروز پیدا می‎کند.

نفاق، کفر پوشیده و پنهان است که در پوشش ایمان فعالیت خود را ادامه می‎دهد و روشن است که اگر کفر در موضع اقتدار باشد یا توحید و ایمان در قلمرو فرهنگ منزلت و شأن ویژه نیافته باشد، نیازی به نفاق نیست.

بنی امیه آن زمان که به اسم خلافت رسول خدا به قدرت می‎رسد، نشانه این است که آنان نتوانستند. در برابر توحید و رسالت در قلمرو ارزش ها و آرمان های اجتماعی جامعه مقاومت کنند و نشانه این است که به رغم مقاومت‎های فراوانی که کفار در قبال اسلام کردند، اسلام در نهایت به عنوان ارزش و معرفت مسلط در جامعه حضور بهم رسانید، و فرهنگ اسلامی تکوین یافت.



امام حسین(ع)در اواخر دوران حیات معاویه وضعیت نابسامان جامعه اسلامی را حاصل کم کاری و پشت کردن مسلمانان و خصوصاً، عالمان به ارزش ها و آرمان های اسلامی و نتیجه بی‎توجهی آنها به اموری نظیر امر به معروف و نهی از منکر می خواند.

بنابراین گرچه بنی‎امیه بدون حضور اسلام هرگز نمی‎توانستند از یک قدرت قبیله‎ای به یک قدرت جهانی تبدیل شوند لکن حضور آنها، لازمه طبیعی، حضور اسلام نیست بلکه لازمه انحراف امت اسلامی و عمل نکردن آنها، به ارزش هایی است که به سطوحی از پیروزی در عرصه فرهنگ عمومی نایل شده است.

و امام حسین(ع) به همین دلیل راه خروج از این آفت و بلیّه اجتماعی را بازگشت از اسلام نمی‎داند بلکه راه خروج را بازگشت به اسلام و اصلاح امت جدّ خود می‎داند.


 حادثه‎ای که اینک در مناطقی از شام و عراق با عنوان داعش، شکل گرفته است، گرچه هرگز، ابعادی به گستردگی خلافت اموی را نداشته و نمی‎تواند داشته باشد، ولکن بدون نسبت و بدون تشابه با آن نیست.

بنی‎امیه، بقایای قدرت قبیله‎ای بودند که در رقابت با قدرت معنوی و جهانی اسلام قرار گرفتند. این قدرت در چهره نفاق از اسلام به عنوان یک ایدئولوژی تحریف شده، استفاده کرد، اسلام اموی اسلام گزینشی امویان بود، قدرت امویان قدرت برخاسته از متن اندیشه اسلامی نبود، بلکه قدرت برساخته قبیله‎ای بود، که با برخورد گزینشی به تحریف در اندیشه اسلامی می‎پرداخت. قرائت و تفسیر تحریف شده اموی، قرائتی ظاهرگرایانه، عقل‎ستیز بود که با استناد به ظواهر گزینشی قرآن به تکفیر خاندان اهل بیت عصمت و طهارت پرداخت و آنها را خارج شده از دین خواند.

فروپاشی قدرت اموی عقبه‎های سیاسی معرفت بر ساخته آنها را در هم ریخت، ولکن معرفت تولید شده تداوم تاریخی خود را به طور کامل از دست نداد، بلکه اولاً: صورت های تعدیل شده‎ای از آن نظیر کلام اشعری، توسط قدرت های جایگزین تداوم یافت. و ثانیاً، صورت اولیه آن، با تغییراتی کمتر، و در ابعادی محدود و بدون آن که از قدرت و بسط اجتماعی برخوردار باشد، هر چندگاه یک بار بازتولید می‎شد.

نمونه‎ای از بازخوانی مجدد، اسلام اموی را در اندیشه و عمل ابن تیمیّه می‎تواند دید، ولکن این قرائت ها به دلیل این که از عقبه و زمینه‎های اجتماعی، کافی برخوردار نبود، هیچ‎گاه نتوانست و نمی‎توانست پیامدهای اجتماعی گسترده‎ای  داشته باشد.

داعش، القاعده و بخش وسیعی از سلفیان که بازگشت به سده نخستین را مدّنظر خود قرار داده‎اند، بازگشت به اسلام اموی را دنبال می‎کنند و از این جهت از ذخایر معرفتی آنان بهره می‎برند.

تفاوت عمده آنان با بنی‎امیه در این است که اقتدار اسلام اموی، ریشه در مناسبات قبیله‎ای امویان داشت و حال آن که اقتدار ظاهرگرایی داعشیان ریشه در توان سیاسی، نظامی، اقتصادی آمریکا و دول غربی دارد.



قدرت سیاسی جهان غرب، به این دلیل این حوزه معرفتی را در عرصه سیاسی منطقه فعال می‎کند که اسلام احیا شده را به عنوان یک رقیب زنده، فعال و پرتحرک می بیند.

حیات مجدد جهان اسلام قدرت مانور مفاهیم اجتماعی مدرن را در جوامع اسلامی به حوزه‎های محدود آکادمیک دانشگاهی و چارچوب‎های معدود روشنفکری مدرن ، محصور ساخته است، و مفاهیم فرهنگی و تمدنی جهان اسلام را در قلمرو فرهنگ عمومی امت اسلامی فعال ساخته است. و به همین دلیل عملکرد عام و گسترده جهان غرب در جوامع اسلامی دیگر نمی‎تواند، در ذیل مفاهیم مدرن سازمان یابد.

تحولات پیاپی و پرشتاب، پس از انقلاب اسلامی فرصت بازسازی مفاهیم دینی جهان اسلام را در چارچوب قرائت‎های مدرن و پسامدرن نیز از بین برده و به همین دلیل سیاست و اقتصاد غرب چاره‎ای جز عملکرد شتاب‎زده و خام در ذیل مفاهیم، تاریخی جهان اسلام ندارد.

و در این شرایط باید با برخورد گزینشی با معانی و مفاهیم تاریخی اسلام، گروهبندی‎های نوینی را برای مقابله، با شکل‎گیری، اقتداراسلامی ایجاد کند و تولیدات اموی و سفیانی بهترین گزینه‎ی مورد استفاده غرب در این مقطع تاریخی است و همین مسأله موجب می‎شود، تا اندیشه‎ای که پس از بنی‎امیه با از دست دادن محمل‎های سیاسی، اقتصادی و تاریخی خود به صورت رویکردهای فردی و محدود تداوم یافت، دیگر بار با زمینه های سیاسی جدید به صورت یک جریان گسترده و پرشتاب اجتماعی شکل گیرد، و بدین ترتیب ظاهرگرایی افراطی اموی و سفیانی که در حاشیه قدرت سیاسی بنی‎امیّه و آل ابی‎سفیان شکل گرفته است، این بار در حاشیه منافع ملی دولت‎های مدرن در متن جوامع اسلامی برای مقابله با اهداف و اغراضی که بیداری اسلامی به دنبال آن است ، باز تولید می‎شود. و به همین دلیل، نمی‎توان ابعاد اجتماعی این حادثه را با صرف‎نظر از عملکرد سیاسی دول غربی، و در چارچوب قشری‎گری، و افراطی‎گری افراد یا گروه‎های محدود تحلیل کرد.

این افراد و گروه‎ها، در تاریخ گذشته جهان اسلام همواره بوده و خواهند بود. شکل گیری یک حادثه گسترده وسیع اجتماعی با ارجاع به این افراد، و بدون، نظر به مناسبات، عوامل و ساختارهایی که در وسعتی مناسب با ابعاد حادثه باشند، علاوه بر آن که نوعی ساده انگاری است، مانع از شناخت درست پدیده و در نتیجه مانع از اتخاذ، موضعی آگاهانه و شایسته است.

اگر ظاهرگرایی، فرقة عثمانی، درسده نخستین با نظر به محمل اجتماعی آن به درستی موجب می‎شود تا در چارچوب قدرت اموی تحلیل شود، قشری‎گرایی جمود و برخوردگزینشی و خردستیزانه القاعده و داعش نیز باید در چارچوب عملکرد آمریکا و دول غربی تحلیل شود و اگر اسلام اهل حدیث و عثمانیه به درستی اسلام اموی خوانده می‎شود اسلام تکفیری معاصر نیز به درستی، باید اسلام آمریکایی نامیده شود.


 بدون شک اسلام آمریکایی در چهره اسلام اموی، محدود و مقید نمی‎شود و پوشش گرفتن آن در ذیل اسلام اموی نیز، امری مقطعی است.

اسلام اموی و آمریکایی به رغم اشتراکاتی که درتحریفگری، برخورد گزینشی و ایدئولوژیک دارند، از تفاوت هایی نیز برخور‎‎دارند و عمده‎ترین تفاوت آنها در این است که ظاهر‎گرایی و قشری‎گرایی عثمانیه، برجسته‎ترین و کاملترین الگوی اسلام اموی است و حال آنکه قشری‎گرایی و رویکرد تفکیری و جمود، چهره‎ای شتابزده، خام و مستعجل از اسلام آمریکایی است.

اسلام آمریکایی در صورتی که مجال پیدا کند، به جای آن که در پوشش ظاهرگرایی سلفی ظاهر شود. به تفسیر سکولار از مفاهیم اسلامی خواهد پرداخت. و در این مسیر از تجربه تاریخی دنیای مدرن در مواجهه با میراث مسیحیّت و خصوصاً  از تجربه پروتستانیسم، نیز استفاده خواهد کرد.

بخشی مستقر از اسلام آمریکایی را در چگونگی مواجهه سکولاریزم آتاتورک با بیداری اسلامی می‎توان دید. تفسیر سکولار از اسلام همان راهی بود که اردوغان پیش پای موج اخیر بیداری اسلامی در مصر قرار داد.

خیزش اسلامی مصر در حقیقت در معرض آسیب دوگانه‎ای از اسلام آمریکایی قرار گرفت، اوّل: قشری‎گرایی و ظاهرگرایی سدة نخستین، و دوم تفسیر و قرائت سکولار از دین،

اسلام آمریکایی در هر چهره و صورتی که ظاهر شود، قبل از همه نشان دهنده حضور مجدد همان چیزی است که، امام خمینی از آن با عنوان اسلام ناب محمدی یاد می‎کرد، یعنی نشانه حیات مجدد اسلام و بازگشت توحید به زندگی اجتماعی و سیاسی انسان معاصر است.

اگر این حیات مجدد نبود، فرایند سکولاریزاسیون در جوامع اسلامی به سوی نوعی سکولاریزم عریان پیش می‎رفت و  جهان غرب با محوریت سیاسی آمریکا، هیچ نیازی برای پوشش گرفتی از مفاهیم دینی نداشت.

عملکرد سیاسی و اقتصادی جهان غرب در جوامع غربی ، در شرایطی که فرهنگ های بومی، زنده و فعال نباشد. تحت پوشش ادبیات توسعه، و مانند آن شکل می‎گیرد و مقاومت های قومی، در برابر مبادلات یک جانبه و ظالمانه جهان غرب نیز با مفاهیم استقراضی از همان جهان سازمان می‎یابد. حضور زنده و فعال فرهنگ اسلامیبه طور طبیعی عملکرد عاملان مستقیم و غیر مستقیم و کارگزاران داخلی و خارجی را ناگزیر از توجه، به مفاهیم و نظام معنایی موجود می‎کند.  قرائت و تفسیر این نظام معنایی از منظر کسانی که در چارچوب، اغراض، ارزش ها، مقاصد و آرمان های جهان مدرن، حرکت می‎کنند، تفسیر و قرائتی مدرن از اسلام را به دنبال می‎آورد. و این تفسیر، کلام و شریعتی متناسب با خود را طلب می‎کنند و این نوع از تعامل مطلوب‎ترین و کامل‎ترین تعاملی است که در عبور از سنت دینی جهان اسلام، می‎تواند رخ دهد.

برخی از نظریه‎پردازان وقوع انقلاب اسلامی را واکنشی در برابر حرکت شتابزده بعد از مشروطه در دوران پهلوی می‎دانند. از نظر آنان، حلقه مفقوده‎ای که منجر به انقلاب شد، بی‎توجهی نسبت به فرهنگ اسلامی و بازسازی نکردن آن با تفسیر و قرائتی سکولار، دنیوی و این جهانی است. کارگزاران سیاسی، اقتصادی غربی، هنگامی به پوشش گرفتن از مفاهیم دینی بدون تصرف در محتوای معرفتی آن دست می‎زنند که برای یک فعالیت اقتصادی و یا سیاسی گریزی از آن نداشته باشد. و این امر در شرایطی اتفاق می‎افتد، که فرهنگ دینی حضور خود را تا عرصه‎های سیاسی، و اقتصادی فعال کرده باشد.

بنابراین استفاده از ادبیات ظاهرگرایانه اسلام اموی بدون هیچ گونه تصرف و بازخوانی، نشانه اضطرار دول غربی در برابر اسلام حاضر و فعال در عرصه سیاست است. و البته این استفاده خام و ابزاری که تنها در افق یک عملکرد سیاسی و نظامی شکل می‎گیرد را پیامدهای کنترل نشده‎ای برای خود آنان نیز دارد. آنان بی آنکه به عواقب خطرناک این رفتار خود توجه داشته باشد، انرژی انباشته و متراکم جهان اسلام را در مسیری فعال می‎کنند، که عواقب آن برای خود آنان نیز قابل پیش‎بینی نیست.

در هر صورت پیدایش داعش با آن که محصول تعامل سیاست دول غربی و دول منطقه‎ای وابسته به آنها با ذخیره‎های تاریخی اموی جهان اسلام است. اولاً نشانه حضور مجدد اسلام تا ابعاد سیاسی است، به گونه‎ای که اسلام آمریکایی را ناگزیر از حرکت های شتابزده می‎کند و ثانیاً، نشانه فعالیت‎های ناتمامی است که اسلام در تداوم عملکرد فرهنگی و اجتماعی خود باید انجام دهد.



 برخورد گزینشی بنی‎امیه با حقیقت اسلام گرچه امری بود که می‎توانست در تداوم خود اصل اسلام و پیام معنوی آن را در تاریخ دفن کنند ولکن تقابل با آن در انکار اصل اسلام نبود بلکه در روشنگری و عملکرد سیدالشهداء بود که توانست اصل اسلام را در متن فرهنگ آرمانی جامعه اسلامی حفظ کند.

اینک رویکرد گزینشی در تعامل با اسلام اموی نیز بخشی از فعالیت اسلام آمریکایی به قصد پیشگیری از حیات مجدد تاریخی اسلام است. بخشی دیگر از فعالیت توسط صورت های دیگری از این اسلام است که عملکرد تکفیری ظاهرگرایان را هزینه تبلیغ برای تفسیرهای سکولار از دین می‎کند.

بیداری اسلامی در برابر ظاهرگرایی، اگر به دامن تفسیرهایی دنیوی و سکولار پناه ببرد، اصل هویت خود را از دست خواهد داد و تداوم بیداری اسلامی در بازگشت به اسلام محمدی و روشنگری نسبت به تاریخ گذشته اسلامی درس آموزی و عبرت گیری از آن، و در استفاده از تجارب تاریخی مناسبی است که وحدت و انسجام امت اسلامی را در تداوم، حیات فرهنگی و تمدنی آن حفظ می‎کند.

تاریخ گذشته جهان اسلام، تاریخی متکثر و غنی است، عنصر عقلانیت که ریشه در آموزه‎های اصیل اسلام دارد، انباشت معرفتی شایسته‎ای را برای امروز جهان اسلام، به ارث گذارده است.

گذشته فقهی و کلامی جهان اسلام نیز گذشته تکفیر و قشری‎گرایی عثمانیه و یا خوارج نیست.

افراطی‎گرایی عثمانیه و خوارج تنها در مقطعی خاصی از تاریخ اسلام در حاشیه سلوک سیاسی بنی‎امیه غلبه یافت و بعد از آن این جریان تا دوره معاصر که بر محمل سیاسی دول غربی جای گرفته است همواره به صورت جریانی شاد موجود بوده است.

جریان غالب جریانی بوده است که خلافت گسترده اسلامی را از بالکان، تا چین با اقوام، نژادها، زبان‎ها، مذاهب و فرهنگ‎های قومی مختلف پوشش داده است.

تجربه زیست مدارای اجتماعی در بین مذاهب و فِرق مختلف اسلامی و همچنین بین مسلمانان و غیرمسلمانان، به مراتب فراتر از تجربه تنگ نظری‎های نواصب یا خوارج و ظاهرگرایان عثمانیه است اگر دول غربی، و کشورهای تحت نفوذ آنها، بستر سیاسی افراطی‎گری اهل ظاهر را تأمین نمی‎کردند این جریان در حاشیه امواج بیداری اسلامی نیز منزوی‎تر از گذشته خود به سر می برد. و اینک پس از گذشت بیش از هزار سال حاکمیت هزارماهه بنی امیه، فرصت فعالیت اجتماعی مجدد را پیدا نمی‎کرد.

بیداری اسلامی اینک نیز می‎تواند مدارا و تحمل اجتماعی را نسبت به مذاهب اسلامی ادیان توحیدی یا حتی جامعه بشری در چارچوب مبادی کلامی و مقررات فقهی، فرق مختلف اسلامی و خصوصاً در راستای تقابل با خطر مشترک جهان اسلام، تأمین نماید و بلکه وجود دشمن مشترک جهان اسلام ‌یعنی صهیونیسم بین الملل و نظام استکباری دنیای غرب، عامل مهمی است که این تحمل و مدارا را بیش از همه گذشته تاریخی برای امت اسلامی ضروری می‎گرداند.

  • مm نصراصفهانی

آیا حکومت داعش مشروعیت ومقبولیت اسلامی دارد ؟

مm نصراصفهانی | چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۱ ق.ظ

سوال: آیا رو ش وعملکرد گروههای تکفیری برگرفته از اسلام ناب ومستند به دین است؟

جواب: وهابیت که سرمنشا این گروههای سلفی در زمان ما با دیدگهای مختلف می باشد روش وعمل خود را منطبق بر دین دانسته ودیگر مذاهب اسلامی بالاخص شیعه را متهم به شرک می کنند. اما واقعیت امر چیزی غیر از این است واسلام اینها اسلامی انحرافی وتوأم با جهل مرکب است که خود را حق می دانند. واین مساله ونقد افکار آنها از طرف علماء اهل سنت وشیعه بیان شده است که زا مهمترین این منابع می توان موارد ریر را ذکر کرد:
1- فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن عبدالوهاب والصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیة از سلیمان بن عبدالوهاب که دومی با عنوان صاعقه های الهی در رد وهابیت ترجمه شده است.
2- کتاب کشف الارتیاب نوشته سید محسن امین عاملی.
مشاهده می کنید که اولین کتاب را در رد این فرقه برادر خود محمد بن عبدالوهاب نوشته است.
افکار غلط سلفی از طرف علماء شیعه وسنی رد شده است. در سیره رسول خدا هم مشاهده می کنیم که وقتی یکی از سرادران اسلام گروهی از مردم را بعد گفتن شهادتین کشتند مذمت کرده وخانواده آنها از بیت المال دیه آنها رپرداخت کرد وفرمود کسی که شهادتین را گفت جان ومال او محترم است. لذا پیامبر با اینکه منافقان در بین مسلمانان زندگی می کردند وعلیه آنها توطئه وکارشکنی هم داشتند ولی پیامبر با آنها به ملاطفت برخورد می کرد چون شهادتین را ادا کرده بودند.
ولی این گروهک ها کسانی را که شهادتین گفته واهل نماز وقبله هستند با بدترین وضع می کشند که کشتن شحاته در مصر ودوستانش وجنایات داعش موید این مساله است.


 مسلمانان قرنها با همدیگر با خوبی وخوشی زندگی می کردند وبا وجود تفاوت مذهبی اختلافی کفر واسلام به نام مذهب نداشته اند بطوری که موجب قتل عام دیگرمذهب شوند. ریشه این قضیه از زمانی گذاشته شد که احمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه بحرانی(متوفای 728ق) افکار جدیدی برخلاف نظر سایر مسلمانان مطرح کرد وقائلان به این عقاید را کافر خواند مثل مساله توسل، روشن کردن شمع بر سر قبور، سجده بر تربت و... واین افکار از طرف علماء شیعه وسنی رد شد، بیشترین وبهترین منبع مباحث او نیز کتاب منهاج السنة است که در رد یکی از کتابهای علامه حلی است. به هر حال این شخص با توجه به تلقی خاصی که از اسلام داشت وظاهر گرا بود، با فتوای مجمع علماء دمشق مرتد اعلام شده ودر زندان مرد اما شاگردانش مثل ابن قیم جوزیه وبعدها این حجر هیتمی افکار او را که ضدیت خاصی هم با اهل بیت وتشیع داشتند ادامه دادند. واین افکار بعنوان افکار سلفیه معروف شد در حالی که سلفیه که مراد بیشتر احمد بن حنبل ونوع روش حدیثی اوست چنین افکار تند وتکفیری نداشتند.
این افکار طرفداری در بین مسلمانان نداشت تا اینکه بریطانیا در قرن 12هجری با فرستادن همفر به کشورهای عربی وپیدا کردن محمد بن عبدالوهاب افکار ابن تیمیه را با کمک او وآل سعود زنده کردند ودر حجاز وعراق ونجف خیلی از مردم بی گناه را به جرم ارتداد وکفر کشتند. واز آن موقع بود که این افکار تند تکفیری در قالب وهابیت ودر محدوده عربستان ادامه داشت که با توجه به افول ودر ال انقراض بودن وهابیت استعمار جهانی برای ایجاد اختلاف در بین مسلمانان وبد جلوه دادن چهره اسلام این گروههای تکفیری جدید را پایه گذاری کرد.و در کشورهای مختلف اسلامی نشر داد.
این بار با تحریک انگلیسی ها عنوان دیگری به نام سلفی جهادی در دهه هشتاد وارد ادبیات سلفی های تروریست شد.
ابو مصعب زرقاوی که قبلا از دوستان بن لادن واز سرگردگان القاعده بود ودر افغانستان با روسی ها هم جنگیده بود بر اثر اختلافی که با بن لادن وسران القاعده پیدا کرد از آنها جدا شده وبا حمله آمریکا به عراق خود را آنجا رسانده وگروه خود را که ریشه واساس همین گروه داعش است پایه ریزی کرد ولی در سال2006 به دست آمریکایی ها کشته شد وبعد از کشتن چند رهبر این گروه نوبت به ابوبکر البغدادی رسید که قبلا رد زندان ابوغریب وگوانتانامو بود ولی قبل از پایان دوره زندانش بطور مشکوک آزاد وبعد از یک سال ناگهان در جنگهایی خیابانی سوریه که علیه دولت بود بعنوان سرکرده داعش قد علم کرد.


سوال: علت وهدف حمایت از این گروههای تکفیری چیست؟


اگر به ریشه وفلسفه تشکیل این نوع افکار واقدامات بر گردیم آمریکا وغر ب بالاخص انگلیس را پشت سر این قضایا خواهیم دید. اما چرا این کارها را انجام می دهند؟
1- اسلام هراسی وجلوگیری از گسترش اسلام در دول غربی.
2- دفاع از اسرائیل ومقابله با حامیان مقاومت در منطقه.
3- ایجاد اختلاف در میان مسلمانان وایجاد فرهنگ تکفیر در بین شیعیان وسنی ها.



اینها از جمله علل تاسیس این گروها است وخانم کلینتون چند ی پیش رسما اعلام کرد که به صد کشور دنیا سفر کرده برای تشکیل وحمایت زا گروه داعش. 
موج اسلام گرایی در کشور آمریکا وغرب خیلی بالا بود واین مساله برای آنها در آینده نزدیک ودور خطر بزرگی بود ولذا برای اینکه مردم خود را از اسلام باز دارند آمدند چهره اسلام را خشن، بی رحم وکشنده واهل سب وفحش ولعن دیگران در قالب این گروها قرار دادند. وبهتر است بدانید که این گروها غیر از خودشان را مسلمان نمی دانند از هر مذهب ودینی که باشد وقتل او را جائز بلکه واجب می دانند. وهمین عمل الان باعث شده الان گرایش به اسلام در برخی کشورها غربی خیلی کم شده باشد.
ا زطرف دیگر برای شیعه هراسی که خیلی مهم است ودشمن درجه یک آنها برای رسیدن به اهدافشان در منطقه ودنیا می باشد. واز طرف دیگر بعد از پیروزی حزب الله در جنگ 33روزه وحمایت ایران از مقاومت در سوریه، لبنان وفلسطین گرایش به تشیع زیادشده بود لذا به موازات تشکیل گروههای تکفیری در بین اهل سنت وسلفی ها گروههای تکفیری در بین شیعیان نیز تشکیل دادند.


سوال: سلفی های جهادی چه نوع افکاری دارند؟


جواب: از نگاه سلفی های جهادی کشتن غیر سلفی ها اعم از سنی وشیعه واجب وبریدن سر، مثله کردن آنها، بستن کمربند انفجاری واقدام به انفجار در ملأعام از اصول جنگ دینی آنها است واین اقدامات دارای ثواب در نزد خدا می باشد. وفرقی بین بچه، زن ومرد نیست، ولی شما هر قدر بگردید در بین سلف آنها که مراد صحابه می باشند چنین اعمال وسیره ای پیدا نمی کنید.


سوال: نیروهای داعش مردمی هستند؟ به تعبیر دیگر در بین سنی ها پایگاه مردمی دارد؟


جواب: یکی از تبلیغات جهت داری که دی این مدت رسانه های ضد اسلام داشته اند این بوده که داعش را دارای جبهه مردمی در بین مردم سنی نشان داده ودر مقابل شیعه معرفی کنند واین غلط است چون داعشی ها خیلی از علماء ومردم بی پناه اهل سنت را کشته اند وعلماء آنها نیز این گروه را محکوم کرده اند، مثل علماء ووعشایر سنی عراق، علماء سنی سوریه بالاخص مفتی آنها شیخ حسون که فرزندش به دست همین گروهها کشته شد. علماء الازهر که مخالفت خود را با اینها اعلام کرده اند.
در اخرین اخباری که اعلام شد مجموع نیروهای داعش 2250نفر هستند که از دولتهای مختلف دنیا مثل عربستان، تونس، مصر، قطر، چچن، کشورهای اروپایی که گفته می شود صد نفر آمریکایی در بین نیروهای آنها وجود دارد. نیروهای داعش نیز متشکل از چند قشر هستند:
1- بعثی ها وباز ماندگان حزب صدام در عراق.
2- افرادی که شستشوی مغزی داده شده وافکار غلط خود را در مغز آنها فرو کرده اند کاری که الان با بچه ها در مناطق اشغالی انجام می دهند وآنها را تروریست بار می آورند.
3- افراد بیکاری که در سوریه بخاطر بیکاری وطمع در اجرتی که برای جنگ قرار داده اند.
به هر حال نیروهای اینها از قشرهای مختلف با اهداف مختلف تشکیل شده اند وهم عقیده نیستند. وتعداشان هم به قدری نیست که گفته شود که پایگاه مردمی دارند. 
البته حمایت دولتهای عربی که حلقه به گوش آمریکا هستند مثل عربستان، قطر، ودر عین حال ترکیه بخاطر مخالفتی که با عراق دارد. در تجهیز وجنایات این گروهکها نقش بسزایی داشته است. ولی حساب مردم را با حساب داعش باید جدا کرد.
خلاصه کلام

اینکه اینها گروههای هستند برای بد وخشن جلوه دادن چهره رؤوف ومهربان اسلام وبدنام کردن آن تا جلوی اسلام گرایی گرفته شود ودر عین حال در مقابل پایگاه مقاومت که در خاورمیانه با محوریت ایران، سوریه وحزب الله وجود دارد ومانع وخطر بزرگی برای اسرائیل محسوب می شوند مخصوصا با موفقیتهای اخیری که به دست آورده اند این گروهک ها ساخته شدند تا جلوی فروپاشی اسرائیل گرفته شود. ومسلمانان را از درگیری با اسرائیل وآمریکا با خودشان درگیر کنند.

  • مm نصراصفهانی

بهائیت، اقلیتی است که طی دهه‌های گذشته توانسته با بهره‌گیری از حمایت‌های قدرت‌های سیاسی جهان، نام خود را به گوش جهانیان برساند. گروهکی غیر مذهبی که پیش از انقلاب اسلامی از حمایت شاهان پهلوی نیز برخوردار بود و بسیاری از وزارت‌خانه، ادارت و … را در اختیار داشت و به اندازه‌ای در دستگاه پهلوی رخنه کرده بود که توانست دکتر ایادی را پزشک مخصوص شاه ایران قرار دهد و اینگونه، حتی به اتاق خواب شاه نیز دسترسی داشته باشد؛ ولی پس از انقلاب دایره نفوذش، رفته رفته کاهش یافت، زیرا مردم ایران در انتخاباتی شکوهمند، اسلامیت را در کنار جمهوری قرار دادند و جمهوری اسلامی را برگزیدند.
بنابراین یک دین الهی در صدر قوانین ایران قرار گرفت و بر اساس آن، قانون اساسی ایران نوشته شد و این قانون بسته به پیروانی که ادیان الهی در ایران داشتند، آنان را به عنوان اقلیت‌های مذهبی معرفی کرد و حقوقشان را تأمین کرد.
با معرفی اقلیت‌های مذهبی، جایی برای جولان دادن فرقه‌ها و گروهک‌های غیر مذهبی باقی نماند، زیرا تعریف مشخصی از اقلیت‌های مذهبی ارائه شد، از این‌رو بسیاری از اقلیت‌های مذهبی‌نما -از جمله بهائیت- رسوا و مجبور به ترک ایران یا فعالیت زیر زمینی شدند.
با گذشت زمان، افت و خیزهایی پیدا شد تا برخی از فرق انحرافی نیز عرض اندام کنند، ولی چون در اجتماع فرهنگی – مذهبی ایران جایگاهی نداشتند، نتوانستند آسیبی بر جامعه ایران وارد سازند؛ از این‌رو به لاک خود بازگشتند و گاهاً خود را به عنوان زرتشتی که از اقلیت‌های مذهبی ایران است، معرفی می‌کردند.
لازم به ذکر است که بهائیان مدعی نبوت کسی هستند که خود را خدای یکتا معرفی کره و می‌گوید: «لا اله الا انا المسجون الفرید؛ خدایی جز من تنهای زندانی نیست.»(1) حسین علی بهاء، پیروان خود را به سجده بر خود نیز فرا خوانده است، از این‌رو بهائیان برای حج گرد خانه علی محمد باب می‌چرخند و برای نماز، به قبر حسین علی نوری در عکای فلسطین اشغالی رو کرده و بر آن سجده می‌کنند.
با این حال نظام جمهوری اسلامی، حقوق انسانی همگان را در نظر گرفت و همگان را با یک چشم دید، از این‌رو همگان از حق تحصیل، اشتغال و … بهره‌مند بودند تا زمانی که گروهی از این آزادی سوء استفاده کرده و با اقدام علیه نظام و امنیت ملی ایران، سعی کردند حقوق دیگران را زیر پا گذاشته و از حق خود تجاوز کنند.
برای نمونه گاه از فضای دانشگاه سوء استفاده کردند و فضای علمی دانشگاه‌ها را به فضایی مناسب برای ترویج خرافات، عقاید انحرافی و اباحه گری تبدیل کردند و گاه از فضای کاری و اشتغال خود سوء استفاده کرده و با رخنه در اطلاعات دسته‌بندی شده و محرمانه، آن‌ها را در اختیار دشمنان قرار دادند و اینگونه جاسوسی می‌کردند.
بر این اساس، نظام جمهوری اسلامی مجبور شد وارد عمل شود و برای مقابله با این کردار گروهک‌های سیاسی و ضد مذهبی، تدابیری بیندیشد، از این‌رو فضای سوء استفاده را از آنان گرفت؛ آری در این راستا برخی از دانشجویان بهائی که جرمی انجام داده بودند، از دانشگاه‌ها اخراج شدند و گاه به جهت برخورد با خطاکاران، مانند دیگر مجرمان راهی زندان شدند؛ ولی آنان تنی چند از بهائیانی هستند که آزادانه در ایران زندگی می‌کنند و کسی کاری به آنان ندارد؛ البته برخی از جاسوسی‌ها و هنجارشکنی‌های آنان سبب شده است که رویکرد نظام به بهائیان تغییر کند و آنان را به چشم جاسوس ببیند و برخی از آزادی‌ها مثل تبلیغ عقاید (زیرا فرقه‌ای غیر الهی است) و پست‌های مدیریتی و … از آنان گرفته شود.
آری بهائیان ایران، آزاد نیستند تا جامعه مذهبی ایران را با ترویج اباحه‌گری و همجنسگرایی و آزادی‌های جنسی یا حتی ازدواج با محارم به فساد بکشند، زیرا این تعالیم، در برابر تعالیم الهی حاکم بر ایران است و در این زمینه نه تنها بهائیان آزاد نیستند، بلکه هیچ انسانی، پیرو هر دین و مذهبی و مسلکی که باشد، آزاد نیست.
البته جای تعجب دارد که بهائیان با هوچی‌گری می‌خواند قوانین حکومتی ایران را نقض کنند، زیرا عدم دخالت در سیاست، یکی از شعارهای دوازده گانه آنان است و حسین علی بهاء در کتاب مقدس بهائیان یعنی اقدس می‌نویسد: «لیس لأحدٍ أن یعترض علی الذین یحکمون علی العباد دعوا لهم ما عندهم » یعنی احدی از مردم حق ندارد که بر حاکمان و پادشاهان خود اعتراض کند؛ خلاصه بهائیان نباید با سلاطین خود کاری داشته باشند» (2).
عبد البهاء، دومین سرکرده بهائیان می‌گوید: «میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفة خویش حرفی زند و یا حرکتی نماید، همین برهان کافی است که بهائی نیست. دلیل دیگر نمی‌خواهد.»(3)
او در جای دیگر می‌گوید: «اهل بهاء به نصوص قاطعة الهیه از مداخله به امور سیاسیه، ولو به شقّ شقّه ممنوعند و از دخول به احزاب متخاصمه به صریح بیان مبارک معذور، … بر کلّ واضح و مبرهن گشته است که بهائیان از منازعات و مشاجرات احزاب سیاسیه دور و بر کنارند و به هیچ وجه من الوجوه در امری که از آن رائحة سیاست استشمام شود، مداخلتی ندارند.»(4)
شوقی افندی، سومین سرکرده بهائیت نیز می‌گوید: «تمام بهائیان باید از دخالت در امور سیاسی، قلباً، ظاهراً، لساناً و باطناً خودداری نمایند.»(5)
آنان به ظاهر مأمور به تمکین از قوانین حکومت‌ها هستند و حق کار سیاسی ندارد، پس این همه نقض قوانین حکومتی ایران و کار سیاسی چه معنایی می‌دهد؟ شرکت در فتنه 88 که کاری ذاتاً سیاسی و امنیتی بود و کارهای دیگر… یا حتی تبلیغ و عضوگیری در ایران که مانند تبیلغ بهائیت در اسرائیل ممنوع است؛ لیکن کاری است که بهائیان با روش‌های گوناگون همه روزه در ایران به آن اقدام می‌کنند؛ روزی با تبلیغ کاشت ناخن در مترو(6)، روزی با تبیلغ کلاس موسیقی و رقص و … و روزی با انتقال کتابهای خود به موبایل اشخاص و …
اگر بنا احترام به قوانین حاکمان است، چرا بهائیان در اسرائیل تبیلغ نمی‌کنند و به قوانین احترام می‌گذارند ولی در ایران چنین نیست.
چرا پیوسته از حامیان خود می‌خواهند که با شعار حقوق بشر بر حکومت ایران فشار بیاورند، آیا این سیاسی کاری نیست یا شما بهائی نیستید؟
روشن است که آزادی در همه جای دنیا، حد و مرز و تعریفی دارد؛ وگرنه می‌شود بی‌بند و باری و بی‌قیدی که هیچ کجا پذیرفته نیست؛ برای نمونه تجاوز به حقوق دیگران در همه کشورهای دنیا جرم است و مجازاتی دارد و به این معنا نیست که اگر متجاوز را بگیرند و مجازات کنند، خلاف آزادیش رفتار کرده باشند، زیرا آزادی او نباید حقی از دیگران ضایع سازد.
بر این اساس کسی که در یک جامعه زندگی می‌کند، باید به قوانین آنجا نیز احترام بگذارد. اگر همجنس‌گرایی، ازدواج با محارم و … در یک جامعه‌ای ممنوع است، یک گروهک نمی‌تواند بگوید این قوانین بر اساس دین اسلام است و ما پیرو بهائیت هستیم، به ما ربطی ندارد… هر حکومتی برای حفظ نظم و نظام خود، نیازمند قانون است، از این‌رو با قانون‌شکن برخورد می‌شود و این ربطی به ایران و اسلام ندارد و نمی‌توان آن را پای حقوق بشر گذاشت.
بسیاری از مدعیان حقوق بشر، هنگامی که پای کشتار مسلمانان بی‌گناه میانمار، سوریه یا عراق به میان می‌آید، نه تنها سکوت می‌کنند، بلکه به صورت مخفیانه از آنان حمایت هم می‌کنند؛ ولی هنگامی که چند تبعه ایرانی پیرو گروهک غیر مذهبی بهائیت به جهت ترویج خرافات و عقاید غیر الهی و انسانی از دانشگاه اخراج می‌شوند، عَلَم حقوق بشرشان برافراشته می‌شود و ایران را متهم می‌کنند؛ این در حالی است که در این کشورهای مدعی حقوق بشر، بسیاری از دختران مسلمان به دلیل استفاده از حجاب اسلامی که هیچ مزاحمتی هم برای کسی ندارد، از دانشگاه یا محل کار خود اخراج می‌شوند یا دانشجویان ایرانی به صرافاً به جهت ایرانی بودن، از دانشگاه‌های خارجی اخراج می‌شوند و این اخراج‌ها با حمایت مدعیان حقوق بشر روبرو می‌شوند.
مدعیان حقوق بشر در سناریوهای تازه خود، با تحریم‌های غیر انسانی می‌خواند ایران را وادار سازند تا به خواسته‌هایشان تن دهد که چند نمونه از آن‌ها را می‌شماریم:
1. آزادی فعالیت همجنس‌گرایان در ایران
2. اعدام نشدن قاچاقچیان موارد مخدر
3. آزادی بهائیان که به جرم‌های گوناگون در زندان‌های ایران به سر می‌برند
4. آزادی فعالیت بهائیان ایران که از جمله این فعالیت‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
أ. آزادی‌های جنسی (زیرا هیچ حرمتی برای همجنس‌گرایی یا ازدواج با محارم -به جز ازدواج با زن پدر در بهائیت بیان نشده است و این اعمال شنیع، هیچ مجازاتی هم در این فرقه ندارد. گذشته از آن که زنا نیز در بهائیت مجازات قابل توجهی ندارد و هر بهائی ثروتمند با پرداخت جریمه نقدی می‌توان به ناموس هر بهائی دیگر تجاوز کند.)
ب. ترویج خرافات و انحرافات اعتقادی (زیرا عدد 9 و 19 را مقدس می‌دانند و همه چیز، حتی تقویم و سال و ماه و روز را هم به 19 تقسیم کرده‌اند و تقویم جدیدی ساخته‌اند.  بهائیان کسی را پیامبر خود می‌دانند که مدعی الوهیت است، از این‌رو بر او سجده نیز می‌کنند. آنان به قیامت و معاد و بهشت و دوزخ هم اعتقادی ندارند. آنان سیاه پوستان را گاوهایی با ظاهر انسان می‌دانند و آذری زبانان را آدم کش و آدم خوار می‌خوانند.
ج. خرابکاری، اقدام علیه امنیت ملی، جاسوسی برای اسرائیل.
د. و …
حال جای این پرسش است که آیا کشورهای غربی نیز اتباع خود را کاملاً آزاد می‌گذارد تا بی‌توجه به قوانین جامعه، هر گونه که می‌خواند زندگی کنند یا قوانین خاص خود دارند و برابر قوانین خود با قانون‌شکنان برخورد می‌کنند؟
آیا فعالیت بهائیان تنها در ایران ممنوع است یا پیش از ایران، تبلیغ بهائیت در اسرائیل هم ممنوع بوده است؟
آیا همه بهائیان ایران در زندان به سر می‌برند یا عده‌ای مجرم که بهائی نیز هستند، زندانی شده‌اند؟
آیا بهائیان ایران که جرمی انجام نداده‌اند، از حقوق انسانی خود محرومند یا مانند سایر افراد جامعه از حقوق مادی و معنوی خود برخوردارند که از جمله می‌توان به بهره‌مندی آنان از همه امکانات رفاهی حتی یارانه نام برد.

پانوشت:

1. کتاب مبین، ص 229.

2. کتاب اقدس، ص 93.

3. مجله اخبار امری، ارگان رسمی بهائیان ایران، شماره 5.

4. مجله اخبار امری، ارگان رسمی بهائیان ایران، شماره 9 دی ماه 1324 هـ ش.

5. نظری اجمالی در دیانت بهائی، احمد یزدانی، ص49.

  • مm نصراصفهانی