رادیو اسلام Radio Islam

سایت مشاوره وپاسخ گویی به شبهات وسوالات دینی و اعتقادی

رادیو اسلام Radio Islam

سایت مشاوره وپاسخ گویی به شبهات وسوالات دینی و اعتقادی

باعرض سلام
پاسخ گوی سوالات وشبهات اعتقادی هستیم.

*********************

تبصره :

استفاده از مطالب بدون منبع هم از نظرمااشکالی ندارد.

آخرین نظرات

اینجا جمهوری اسلامی ایران است، چشمانت را به هر سمتی بچرخانی دخترانی را می‌بینی که گوش‌هایشان را از روسری یا شالشان بیرون انداخته‌اند، تاپ و شلواری پوشیده و پارچه ای روی خود انداخته‌اند که اسمش را می‌گذارند مانتو جلو باز، اخیراً نیز یک سمت از سر خود را کچل می‌کنند و موها را به سمت دیگر سرازیر، دیگر دوره مانتوهای کوتاه گذشته، بدحجابی کم کم به لباس‌های تنگ و چسبان و نوعی برهنگی رسیده است.

افزایش ۴۰ برابری گشت ارشاد و تصویب طرح صیانت از حریم عفاف و حجاب نیز تاکنون نتوانسته معضل بدحجابی را در کشور حل کند. سال‌هاست که یکی از دغدغه‌های اصلی و مؤکد جمهوری اسلامی وضعیت پوشش در جامعه و به خصوص پوشش زنان است.

با گذشت بیش از سه و نیم دهه از انقلاب اسلامی و با وجود دستگاه‌های عریض و طویل فراوان و صرف بودجه‌های هنگفت در بحث مقابله با بدحجابی، با توجه به وضعیت کنونی و نوع پوشش افراد در جامعه، اگر نگوییم تمامی سیاست‌ها در این زمینه با شکست مواجه شده، به جرأت می‌توان گفت بیشتر سیاست‌ها در بحث حجاب که اغلب دستوری و آمرانه است، با شکست رو به رو شده‌اند.

پافشاری کردن بر ظواهر و عدم توجه و ریشه‌ها و تعمیق باور به حجاب در افراد، انباشته کردن در و دیوارها از عکس‌ها و بنرها و شعارهای مختلف آن هم با رنگ و بوی سیاسی هیچ‌گاه وضعیت حجاب جامعه را بهبود نمی‌بخشد.

  • مm نصراصفهانی

چراامام علی (ع) رانمی شناسیم..

مm نصراصفهانی | شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۰۷ ب.ظ

امام علی علیه السلام در سخنان زیبای دکتر علی شریعتی

"... علی کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگی‌اش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاج‌های چندگونه بشری، در همه دوره‌ها، پاسخ می‌دهد..."


"... هرکه علی‌وار زندگی کند و علی‌وار کار کند و علی‌وار سخن بگوید و علی‌وار بیندیشد، نمی‌تواند از سرنوشت محتوم علی‌وار بگریزد..."



"... علی... که همه ارزشها در برابرش بی‌مقدار می نماید و همه قدرتها و عظمتها در قیاسش ضعف و حقارت به نظر می‌آید..."



"... ارزش‌های علی در بی‌نیازتر بودنش از دیگران نیست، بلکه در احساس کردنِ نیازهای بلندتر و متعالی‌تر اوست نسبت به دیگران و همچنین در احساس نیازمندتر بودن و احساس کمبود بیشتر کردن او در هستی است؛ که دیگران چنین احساسی را ندارند..."


"... علی، مظهر توحید و انسانی که رسالت تاریخی تمامی پیامبران در او تجسم یافته و وجودش جوهر همه انقلاب‌های توحیدی است و گردابی است که تمامی ‌رودهایی که در طول تاریخ عدالت و آزادی و برابری بشری از انقلاب‌ها و نهضت‌ها سرچشمه گرفته و با جور و جبر و تبعیض در کشاکش بوده است در او می‌ریزد..."


"... به عنوان یک من علی‌وار: یک روح در چند بعد: خداوند سخن، بر منبر، خداوند پرستش در محراب؛ خداوند کار، در زمین؛ خداوند پیکار، در صحنه؛ خداوند وفا، در کنار محمد، خداوند مسئولیت در جامعه، خداوند قلم، در نهج‌البلاغه؛ خداوند پارسایی، در زندگی؛ خداوند دانش، در اسلام؛ خداوند انقلاب، در زمان؛ خداوند عدل، در حکومت؛ خداوند پدری و انسان‌پروری، در خانه؛ و... بنده خدا، در همه‌جا، در همه وقت!..."


"... سخن گفتن درباره علی (ع) بی‌نهایت دشوار است، زیرا به عقیده من، علی (ع) یک قهرمان یا یک شخصیت تاریخی تنها نیست. هر کس درباره علی (ع) از ابعاد و جهات مختلف بررسی کند، خود را نه تنها در برابر یک فرد، یک فرد برجسته انسانی در تاریخ می‌بیند، بلکه خود را در برابر معجزه‌ای و حتا در برابر یک مساله علمی، یک معمای علمی «‌این خلقت» احساس می‌کند. بنابراین درباره علی (ع) سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهله اول به ذهن می‌آید، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست، بلکه درباره معجزه‌ای است که به نام انسان و به صورت انسان در تاریخ متجلی شده است.


علی (ع) یکی از شخصیت‌های بزرگی است که به نظر من بزرگترین شخصیت انسانی است (پیغمبر (ص) را باید جدا کرد که رسالت خاصی دارد) که از همه وقت، امروز ناشناخته می‌بود، بدشناخته‌تر است که کیست، محققین او را برای اولین بار می‌شناختند.


گاه علی (ع) را که توی این جنگ‌ها یک قهرمان شمشیرزن است، توی شهر یک سیاستمدار پرتلاش حساس است و توی زندگی یک پدر و یک همسر بسیار مهربان و بسیار دقیق است و یک انسان زندگی است و در همه ابعادش می‌بینیم، تاریخ می‌گوید، تنها در نیمه‌ شب‌ها، توی نخلستانهای اطراف مدینه می‌رفته و نگاه می‌کرده که کسی نبیند و نشوند و بعد سر در حلقوم چاه فرو می‌برده و می‌نالیده! هرگز، من نمی‌توانم قبول کنم که رنج‌های مدینه و رنج‌های عرب و جامعه عرب و حق جامعه اسلامی و حتا یارانش، این روحی را که از همه این آفرینش بزرگ‌تر است وادار به چنین نالیدنی بکند، هرگز!


درد علی (ع) خیلی بزرگ‌تر است و آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد، که این روح را این اندازه بی‌تاب بکند! مسلما این همان درد انسانی است که خود را در این عالم زندانی می‌بیند، انسانی است که خود را بیشتر از این عالم می‌بیند و احساس خفقان در این عالم می‌کند.


مسلما هر کسی که انسان‌تر است، پیش از آنچه هست در خود نیاز احساس می‌کند، انسان است، این است که می‌بینیم علی (ع) قهرمان متعالی سخن گفتن و زیبا سخن گفتن و پاک سخن گفتن است، نمونه اعلا و متعالی شهامت و گستاخی در جنگ است، نمونه عالی پاکی روح در حد اساطیر و تخیل فرضی انسان در طول تاریخ است، نمونه اعلای محبت و رقت و لطافت روح است، نمونه عالی دوست داشتن در حد نمونه‌های اساطیری است، نمونه عالی عدل خشک دقیقی است که حتا برای مرد خوبی مانند عقیل ـ برادرش - قابل تحمل نیست، نمونه اعلای تحمل است در جایی که تحمل نکردن، خیانت است و نمونه اعلای همه زیبایی‌هایی است و همه فضایلی است که انسان همواره نیازمندش بوده و ندانسته.


علی (ع) نه تنها امام است، در طول تاریخ هیچ شخصیتی با این امتیاز را نداشته که یک خانواده امام (ع) است، یعنی خانواده اساطیری است، خانواده‌ای که پدر علی (ع) است، مادر زهرا (س) است، پسر آن خانواده حسین (ع) [و حسن (ع)] است و دختر آن خانواده زینب (س) است.

چهره هایی که می‌خواهم، در قرن بیستم، به عنوان سمبل و تجسم یک ایدئولوژی مطرح و عنوا کنم، دارای این خصوصیات است. البته این کامل‌ترین خصوصیاتش نیست، اما اساسی‌ترین آنهاست

علی (ع) نخستین نسل در انقلاب اسلامی، علی (ع) در خانه پسرعمو، رابطه متقابل پیغمبر (ص) و علی (ع)، علی (ع) مظهر جهاد و رهبری جنگ، علی (ع)، ‌مرد سیاست و مسؤولیت اجتماعی، علی (ع) مرد کار یدی، کشاورزی و تولید، علی (ع) ‌مظهر نثر و شعر علی (ع) بهترین سخنور و سخنگو، علی (ع) ‌فیلسوف، علی (ع) مظهر بینش‌ها و ابعاد متضاد، علی (ع) ‌زهد انقلابی و عبادت، ‌تکیه بر عدالت، علی (ع) تساوی در مصرف، علی (ع) امام و مظهر حقیقت‌ها و ارزش‌ها، علی (ع) نفی مصلحت به خاطر حقیقت، نفی شخصیت، علی (ع) انسان‌دوستی.


ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که می‌تواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که می‌تواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، ‌به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال می‌بینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیده‌ایم!

در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع می‌شود و این مرحله‌ای است پس از شناخت و پس از عشق.

بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع) » ‌هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »‌! چراکه شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) ‌وار بودن، علی (ع) ‌وار اندیشیدن، علی (ع) ‌وار احساس کردن در برابر جامعه، ‌علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، ‌علی (ع) ‌وار زیستن، علی (ع) ‌وار پرستیدن و علی (ع) ‌وار خدمت کردن است..."



علی، حقیقتی بر گونه اساطیر
"... علی ، رب النوع انواع گوناگون عظمت ها، قداست ها ، زیبایی ها و احساس های مطلق است. ازآن گونه مطلق هایی که بشر همواره دغدغه دیدن و پرستیدنش را داشته ، وهرگز نبوده ، ومعتقد شده که ممکن نیست درکالبد یک انسان تحقق پیدا کند ، و ناچار ، می ساخته است.

علی در همان حد مطلقی که پرومته در اساطیر ، روح تشنه و محتاج انسان را از فداکاری اشباع می کرده ، و دموستنس از قدرت و صداقت و لطف سخن، و هرکول از قدرت و نیرومندی جسم ، و خدایان دیگر از نهایت رقت و محبت و لطافت روح ، همه را در یک رب النوع جمع می کند . علی ، نیازهای را که در طول تاریخ، انسان ها را به خلق نمونه های خیالی ، و به ساختن الهه ها و رب النوع های فرضی می کشانده ، در تاریخ امروز اشباع می کند.

و از همه شگفت همه فضایل مطلقی را که ما ناچار در اسطوره ها و رب النوع ، حتی فرضی ، قابل جمع نیست ، در یک اندام عینی جمع کرده است. جنگ هایش را ملاحضه می کنیم و او را مانند یک رب النوع اساطیری می یابیم که با خون ریزی و بی باکی و نیرومندی شدید در حد مطلق پیکار می کند. به طوری که نیاز انسان را به داشتن و بودن یک احساس قدرت مطلق بشری، سیراب میکند.

و در کوفه ،در برابر یک یتیم ، چنان ضعیف و چنان لرزان و چنان پریشان می شود که رفیق ترین احساس یک مادر را به صورت اساطیری نشان می دهد. و در مبارزه با دشمن چنان بی باکی و خشونت به خرج می دهد. که مظهر خشونت شمشیر است . و شمشیرش ( ذوالفقار) مظهر برندگی و خون ریزی و بی رحمی نسبت به دشمن در مبارزه است. و در داخل ، از این نرمتر، و از صمیمی تر ، و از این پرگذشت تر پیدا نمیشود.

در جای دیگر، علی وقتی می بیند اگر بخواهد به خاطر احقاق حقش شمشیر بکشد. مرکز خلافت و قدرت اسلامی متلاشی می شود. و وحدت مسلمین بر باد می رود ، ناگزیر صبر می کند ، یک ربع قرن صبر می کند و با شرایطی و در وضعی زندگی می کند که دست احساس پرومته ی به زنجیر کشیده را در انسان به وجود می آورد . اما علی، به خاطر انسان ، این زنجیر را خود بر اندامش می پیچد. یک ربع قرن خاموشی از طرف روحی که همواره بی قرار است و از ده سالگی وارد نهضت اسلام شده ، به تعبیر خودش صبری با طعم احساس انسانی است که "خار در چشم و استخوان در گلو" است..."



چهره علی علیه السلام

"... چهره‌ی "علی" در روشنایی، زیبا و خدایی است. به تو و من، بی‌مذهب و مذهبی، هر دو،علی را در تاریکی نشان داده‌اند..."



درد علی علیه السلام

"... درد علی دو گونه است :
یک درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می‌کند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه‌شب‌های خاموش به دل نخلستان‌های اطراف مدینه کشانده... و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرق‌اش احساس می‌کند.
اما، این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آن‌را نمی‌شناسیم!!
باید این درد را بشناسیم... نه آن درد را...
که علی درد شمشیر را احساس نمی‌کند.
و...ما...
درد علی را احساس نمی‌کنیم..."


سکوت
"... مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت؟
باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید؟
او با علی آشناتر است..."


علی من ...

"... این علی که شما وصفش می‌کنید همان رستم خودمان است که آرایش اسلامی‌اش کرده‌اید! این علی شما به درد صوفی‌ها و پهلوان‌ها می‌خورد و سمبل زورخانه و خانقاه شده است!

این علی‌ای نیست که من به او معتقدم، علی من آن علی است که در درون جامعه اسلامی، با منافق ستمکار، خواجه برده فروش و پارچه‌ورمال و استثمارگر، هر چند مسلمان هم باشد، به خاطر اسلام مبارزه می‌کند. و او مردی است که چهار هزار نفر مقدس دعاخوان نالان در پیشگاه خداوند را، که جای سجده در پیشانی‌شان نمایان است و در میان‌شان حافظ قرآن بسیار، یک جا با شمشیر نابود می‌کند. چه کسی جرئت این کار را داشت و دارد؟!..."

 

"... و تو ای علی! ای شیر! مرد خدا و مردم، ربّ النوع عشق و شمشیر! ما شایستگی "شناخت تو" را ازدست داده‌ایم. شناخت تو را از مغز‌های ما برده‌اند، اما "عشق تو " را، علی‌رغم روزگار، در عمق وجدان خویش، در پس پرده‌های دل خویش، هم‌چنان مشتعل نگاه داشته‌ایم، چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها می‌کنی؟ تو ستمی را بر یک زن یهودی، که در ذِمّه حکومت‌ات می‌زیست، تاب نیاوردی، و اکنون، مسلمانان را در ذمه‌ی یهود ببین. و ببین که بر آنان چه می‌گذرد! ای صاحب آن بازو، که یک ضربه‌اش از عبادت هر دو جهان برتر است، ضربه‌ای دیگر!..."

 

"... امام علی را باید از دولاشاپلی پرسید که دوازده سال است شب و روز درباره او میاندیشد و نهج‌البلاغه‌اش را بزبان خود تدوین کرده و افکار و حالات و زندگی و رنجها و دردها و گرفتاریهایش را در این کوفه پلید پردشمن پست می‌داند و می‌داند که این «خونریز خشمگین صحنه پیکار» چه شد که «سوخته خاموش خلوت محراب» شد ؟ این شیر خدا در این نخلستان خاموش چرا تنها مینالد ؟ چرا سر در حلقوم چاه برده است ؟ دردش چیست ؟ نه از آن عربی که تولیت حرم او را دارد و هر روز ضریحش را گردگیری می‌کند و آب و جارو و گلاب و فرش و پرده و نذر و نذور و شمع و مُهر و تسبیح و..."


"... آن انسان شگفتی که سینه‌اش انبوه فشرده‌ای از آگاهی‌ها است و اندیشه‌اش به راه‌های آسمان آشناتر است از راه‌های زمین او است که ناگهان از بستر نرمِ خانه، نیمه‌های شب می‌گریزد و سینه‌اش خفقان می‌گیرد و به نخلستان‌های حومه‌ی شهر پناه می‌برد و در دل شب، از درد و حیرت و هراس در برابر ملکوت، عظمت وجود و جمال و جاذبه‌ی خدا و حقارت و نیاز خویش، ناله برمی‌دارد و از هوش می‌رود..."
  • مm نصراصفهانی

وقتی سلمان فارسی پیشنهاد حفر خندق در اطراف مدینه را داد؛

مm نصراصفهانی | شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۴۰ ق.ظ

سخنان جالب نماینده سوریه در سازمان ملل خطاب به سعودی:

وقتی سلمان فارسی پیشنهاد حفر خندق در اطراف مدینه را داد؛
این هم دخالت ایران در امور اعراب بود؟
آیا آن زمان فرمانده سپاه ایرانی نبود؟

  • مm نصراصفهانی

رازهای رهایی یوسف از دام شهوت یا نسخه شفابخش قرآنی برای جوانان.

مm نصراصفهانی | جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۰ ب.ظ
تصویر مرتبط

همه ما در باره داستان زندگی حضرت یوسف(ع) مطالب فراوانی خوانده ایم اما آنچیزی که حائز اهمیت است این می باشد که گرچه کاری که یوسف کرد، همه‌اش در چند دقیقه اتفاق افتاد اما آن، کار بزرگی بود که نماد پاکی و پاکدامنی شد و در همین داستان و در سیره یوسف(ع) نکاتی مهم و کلیدی وجود دارد که می‌تواند برای پیروان حقیقت، در پاکدامنی و عفت کارگشا باشد.

یکی از امتحان های سخت که امروز در فضای جامعه پیش روی جوانان مومن و متدین است، حفظ نگاه از حرام و حفظ خود از دام های شهوانی است، ما در اینجا می خواهیم از یوسف پیامبر که الگوی قرآنی در سربلند بیرون آمدن از این امتحان است و نسخه شفا بخش آیات قرآن در این موضوع الهام بگیریم و با ییان چند نکته نسخه ای برای جوانانی که دغدغه سربلند بیرون آمدن از این امتحان الهی در این دوره و زمان دارند ارائه نماییم.

۱- مهم‌ترین نکته این است که یوسف(ع) شخصیت خود را چنان با صفات عالیه و افکار بلند پرورانده بود که پستی گناه را بر دامن خود ننگ می‌دانست و باز، همه راز آن دم‌خور شدن با عبادت و ارتباط با خداست که او بلندمرتبه است و ارتباط با او انسان را به اوج می‌برد.

۲- او به خدای خود به چشم معشوقی می‌نگریست که ترجیح می‌داد با او و در زندان باشد تا بی‌او و در آغوش زلیخا! آری، هیچ‌چیز ارزش آن را ندارد که ما آن معشوق بی‌نقص را برنجانیم و از خود برانیم.

۳- مخمصه‌ای که یوسف در آن گرفتار آمد، از مهم‌ترین مخمصه‌هایی است که می‌تواند در یک دام شهوانی وجود داشته باشد، بنابراین کسی که بتواند از چنین مهلکه‌ای برهد، از دام شیطان رسته است؛ یوسف در اوج جوانی است و زلیخا زن صاحب جمال و مال و منالی است که خود از او تقاضا کرده و شرایط را فراهم کرده و حتی به او امر کرده و دیگر آنکه او را در این وضعیت حبس کرده است تا همه‌جور بهانه‌ای برای روشن‌شدن آتش شهوت وجود داشته باشد.

اما نکته همین‌جاست که کسی که به‌راستی دل در گرو یار حقیقی داشته باشد، با وجود چنین وضعیتی باز، همه‌چیز را تمام و همه درها را بسته نمی‌بیند، زیرا معشوق ما معشوقی است که می‌تواند هر در بسته‌ای را برایمان باز کند؛ به شرطی که وفاداری‌مان را به او ثابت کنیم.

۴- نکته همان است که ما باید یک دوره در نمازها و عبادت‌ها و رازونیازها و کارها، خودمان را به او نشان دهیم تا روزی‌مان کند در چنین موقعیتی که موقعیت درجه گرفتن و رهاشدن و انتخاب شدن است. نام او را بر زبان بیاوریم تا آتش شهوت دیگر در ما کارگر نباشد و آتش مهیا شده شیطان بر ما سرد و گلستان شود.

آیه‌ای از قرآن کریم می‌گوید: ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون۱

یعنی اهل تقوا در زمان مواجهه با شیطان به یاد خدا می‌افتند تا شهوتی که چشم انسان را کور می‌کند، دیگر کارگر نباشد و چشم آن‌ها به نور ذکر و یاد مقلب‌القلوب، بینا شود.

۵- می‌گویند در آن اوج که زلیخا در پی آماده‌کردن یوسف با سخن‌های آن‌چنانی بود، به او گفت: چه چشم‌های زیبایی داری که او پاسخ داد: اولین جایی که از من در خانه قبر از بین می‌رود، همین چشم‌های من است.

امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: اکثروا ذکرالموت فانه هادم‌اللذات، حائل بینکم و بین‌الشهوات۲

یاد کنید آنچه رنگ و لعاب لذت‌های حرام را از چشم شما می‌اندازد و بین شما و آن، حائل می‌شود که آن یاد مرگ است؛ لحظه‌ای که دیگر اثر آنی لذت‌های حرام از بین رفته و تنها حسرت و سرافکندگی ابدی‌اش برای ما باقی مانده است۳، ماییم و پیشگاه او و شرم گناه که البته این خود عذابی دردناک‌تر از آتش است که آن دلدار خوبان روی از ما برگرداند و ما هیچ راه بازگشتی نداشته باشیم.

۶- او را همیشه با خود ببینید و بدانید که «هو معکم اینماکنتم»۴ که او از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است. اگر شما او را نمی‌بینید، او شما را می‌بیند و حتی خاموش‌ترین صدای اعماق درون شما را می‌شنود، صدایی که شاید گاهی خودتان هم نشنوید و اینکه مظاهر و جلوه‌های او که اهل بیت‌ علیهم‌الاسلام هستند، فرموده‌اند که هیچ‌گاه از ما روی نگردانید، حتی در‌حالی‌ که گناه می‌کنید! باشد که بارقه‌ای از نور وجود ما بر بخشی از دل شما که آیینگی خود را از دست نداده است، بتابد و شما را از تاریکی رها سازد.(روزی به دوستان هیئتی این نکته را متذکر می‌شدم که می‌خواهید بدانید این یاحسین و یافاطمه و یامهدی‌گفتن‌های شما چقدر واقعی است و در دل و جان شما ریشه دارد؛ اگر بتوانید در اوج هجوم شهوت و رویارویی با شیطان، باز این اذکار را بر لب داشته باشید، حقیقتا اهل این ذکرها هستید).

امام صادق(ع) می‌فرمایند: آن لحظه که زلیخا خود را برای یوسف(ع) آماده می‌کرد، تکه‌ پارچه‌ای روی بتش که در آن مکان بود، انداخت. یوسف از او پرسید چه می‌کنی، گفت: از این بت حیا می‌کنم! یوسف گفت: چگونه تو از بتی که نه می‌بیند و نه می‌شنود، شرم می‌کنی و من از پروردگارم، از خدای آسمان و زمین که قادر و قاهر است و ما و تمام موجودات را می‌بیند، شرم نکنم!۵

۷- در این‌گونه مواقع که بساط گناه فراهم است، باید بتوانید خود را در آغوش خدا بیندازید؛ چراکه در چنین جایی انسان از یکی از این دو آغوش ناگزیر است! یا آغوش سیاه گناه یا آغوش خدای مهربان و اگر شما از پیش، امنی با گرمی و لطف آغوش او نداشته باشید، سخت است اگر نگوییم ناممکن! رستن از آغوش آتشین شیطان؛ یوسف در آن لحظه خود را در آغوش یارش انداخت و به آغوش عصمت‌آفرین و سلامت‌بخش خدای مهربان پناه برد و گفت: معاذا...! سپس گفت: انه ربی احسن مثوای!

گفت بر هر خوان که بنشستم، خدا رزاق بود؛ او خدای من است که من عمری سر سفره محبت و احسان او بزرگ شده‌ام، من نمک‌خور و نمکدان‌شکن نیستم! سپس گفت: انه لا یفلح الظالمون! خدای من گناهکاران را رستگار نمی‌کند.

۸- برای کسانی که می‌خواهند توفیق یادکردن خدای تعالی را در همچنین مواقعی داشته باشند، خود این آیه شریفه قرآن که ذکر یوسف پاک در آن لحظه است، ذکری الهام‌بخش و بازکننده درهای بسته شهوت از جلوی مایی است که می‌خواهیم در چنان لحظه‌ای به سمت او فرار کنیم؛ انه ربی احسن مثوای، انه لا یفلح الظالمون.

-------------------------
پی نوشت:

۱- سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۰۱
۲- امالی، محمد‌بن‌محمد‌بن‌النعمان العکبری‌البغدادی، ترجمه حسین استادولی، ص۲۶۴
۳- قال الصادق علیه‌السلام: کم من نظره اورثت حسره طویله!؛ چه بسا نگاه‌های آلوده که حسرت‌هایی طولانی برای شخص به ارث می‌گذارند. میزان‌الحکمه، (نظر)
۴- سوره مبارکه حدید، آیه۴
۵- لما همت و همه بها قامت الی صنم فی بیتها-فالقت علیه الملاءه لها- فقال لها یوسف: ما تعملین؟ قالت: القی علی هذا الصنم ثوبا لا یرانا! – فانی استحیی منه، فقال یوسف: فانت تسحین من صنم لا یسمع و لا یبصر- و لااستحیی انا من ربی!- فوثب و عدا و عدت من خلفه. تفسیر قمی، ج۱، ص
  • مm نصراصفهانی

چرا بعضی ایرانی ها غرب زده اند؟!.

مm نصراصفهانی | سه شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۱۶ ب.ظ

غرب عزم خود را برای تحمیل ارزشهای لیبرالیسم در جوامع هدف به خصوص کشورهای در حال توسعه جزم کرده است. "برابری جنسیتی"، "توانمندسازی زنان" و "حقوق بشر زنان و دختران" واژه های فریب آمیزی هستند که این روزها به‌عنوان پوششی برای ترویج فرهنگ منحط غربی در سراسر جهان به‌کار گرفته می‌شوند.


بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند بی ارزش کردن و به ورطه نابودی کشاندن نهاد خانواده یکی از مهمترین اهدافی است که نهاد های بین المللی همچون "زنان ملل متحد" در یک جامعه اسلامی مثل ایران دنبال می‌کنند. تلاش هایی که البته بی ثمر نبوده و بر روی قشری از مردم ایران تاثیر گذار بوده است.

شلوارهای فاق کوتاه، موهای سیخ سیخ ژل زده، تی شرتهای تنگ و… پوشش جوانانی از این مرز و بوم است که به جای ظهور استعدادهایشان در فرآیند پیشرفت کشور ، ترجیح داده اند خود را در مد و لباسهای بی هویت غربی پنهان کنند. چرا؟! …

عده ای به جای اندیشیدن به این سوال آنها را به عقده های روانی و شخصیتی متهم می کنند ، عده ای نسخه های سخت می نویسند و عده ای هم آنها را از هر مسئولیتی در قبال خود و جامعه مبرا می دانند. کار ما معرفی مقصر و تبرئه کسی نیست. انعکاس، ایجاد سوال و دعوت به تفکر است. از همین رو امیدواریم مسئولان فرهنگی نیز به مسئولیت های خود بیشتر بیندیشند …

  • مm نصراصفهانی

نقش دکتر شریعتی در انقلاب اسلامی ایران.

مm نصراصفهانی | پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۵:۵۰ ب.ظ




علی شریعتی در سال 1312 در روستای مزینان، نزدیک مشهد تولد یافت، پدرش محمد تقی شریعتی، اولین معلم او بود.شریعتی تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای مشهد به پایان رسانید.سپس به دانشسرای تربیت معلم رفت و در سن 18 سالگی در یک روستا به معلمی پرداخت.چندی بعد در دانشگاه مشهد مشغول تحصیل شد و در سال 1332 در رشته ادبیات زبان فارسی لیسانس گرفت.مدتی در مدارس خراسان تدریس کرد و در سال 1338 با استفاده از بورس تحصیلی از دانشگاه، به سوربن فرانسه رفت و در سال 1343 در رشته زبان شناسی تطبیقی به درجه دکترا نایل شد، همچنین در زمینه جامعه شناسی نیز مطالعاتی به عمل آورد.

اقامت پنج ساله شریعتی را در فرانسه می توان دوره سازندگی شخصیت سیاسی او دانست، وی با متفکران معروف و برجسته ای چون لوئی ماسینیون، ژان پل سارتر، ژان برگ، فرانتس فانون، جرج گورویچ، و نیز شماری از استادان برجسته دانشگاه سوربن آشنائی پیدا کرد.در این دوران، از طریق شرکت در فعالیتهای سیاسی دانشجویان ایرانی در پاریس از مسائل جهان سوم آگاهی یافت.در تظاهرات پشتیبانی از انقلاب الجزایر شرکت کرد و در یک مورد مجروح شد و مدتی در بیمارستان بستری گردید. همکاریهای شریعتی با روزنامه ناسیونالیست الجزایری «المجاهد» نقش بزرگی در سازندگی او به عنوان یک مبارز رادیکال ایفا کرد.

  • مm نصراصفهانی

طلبه و ماشین 200 میلیونی؟! ..

مm نصراصفهانی | چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۵۱ ب.ظ



مظاهر اشرافی‌گری و نمایش ثروت حالا دیگر به اقشار غیر‌مذهبی جامعه محدود نمی‌شود و با جا‌به‌جایی ارزش‌ها به سمت ارزش‌های مادی و تغییر ذائقه مردم به سمت تفکرات لیبرالی این طرز فکر و رفتار به برخی مذهبیون جامعه هم تسری پیدا کرده است. روحانیون و طلبه‌هایی که ماشین‌های 200 میلیونی سوار می‌شوند و به کلاس درس خارج فقه می‌روند تا آموزه‌های اسلامی را درباره ساده‌زیستی بیاموزند و در بالای منبرهای‌شان این آموزه‌ها را به مردم منتقل کنند! این قبیح  به جایی رسیده که صدای رهبر انقلاب را هم در آورده است. حضرت امام خامنه‌ای در درس خارج خود با انتقاد از روحانیونی که با ماشین‌های گران قیمت رفت و آمد می‌کنند، فرمودند: «بعضی آقایان با ماشین 200 میلیونی به درس می‌آیند. عقل من که قد نمی‌دهد! طلبه و ماشین 200 میلیونی! اگر هم پول داشته باشی هم اسراف و حرام است.»

اما چرا رهبر انقلاب استفاده یک طلبه و روحانی از ماشین 200‌میلیون تومانی را اسراف و حرام می‌دانند؟ چرا چنین موضوعی را برای سایر افراد جامعه به طور صریح عنوان نفرموده‌اند؟ پاسخ به این سؤال چندان هم سخت نیست چراکه طلبه‌ای که ماشین 200میلیونی سوار می‌شود یعنی دریافت درستی از آموزه‌های اسلام نداشته است؛ ‌آیات و روایاتی که در کنار توصیه به تلاش و کار برای به‌دست آوردن روزی و ثروت از سوی دیگر ثروت‌اندوزی را منع می‌کند چراکه وقتی ثروت در جایی جمع شد فساد هم کم کم مجال رخنه پیدا می‌کند. اما حکایت نفوذ فساد و تفکرات ثروت‌اندوزی و نمایش ثروت در یک طلبه نه فقط موجب انحراف وی از مسیر راست و مستقیم می‌شود بلکه موجب بدبینی افراد دیگر نسبت به اسلام و روحانیت  هم خواهد شد چراکه یک روحانی به هر تقدیر میزان و خط‌کشی از دینداری و افراد دیندار برای سایر افراد جامعه محسوب می‌شود.
 از سوی دیگر فردی که خودش سوار خودروی 200 میلیونی می‌شود چگونه می‌تواند دیگر افراد را از ثروت اندوزی و نمایش ثروت منع کند؟

حالا بیایید کمی به عقب باز‌گردیم. سال 70 و دیدار رهبر انقلاب با مسئولان و کارگزاران نظام؛ ‌حضرت امام خامنه‌ای در این دیدار فرمودند «گزارش آمده که روحانی عقیدتی، سیاسی در یکی از دستگاه‌ها، خودش ماشین دارد، ولی ماشین دولتی سوار می‌شود! من نوشتم که حق ندارد این کار را بکند. برای من جواب آمد که این کار رویه است و همه می‌کنند! این آقا خودش یک ماشین دارد، که برای خودش لازم است؛ یکی هم خانمش دارد و نمی‌شود که خانمش از این ماشین استفاده کند! عجب! این چه حرفی است؟ من الان اعلام می‌کنم و قبلاً هم نوشتم و این را گفتم که آن وقتی که آقایان امکانات شخصی دارند، حق ندارند از امکانات دولتی استفاده بکنند. اگر ماشین دارید، آن را سوار شوید و به وزارتخانه و محل کارتان بیایید؛ ماشین دولتی یعنی چه؟ والله اگر من از طرف مردم مورد ملامت قرار نمی‌گرفتم که مرتب ملاحظه‌ جهات امنیتی را توصیه می‌کنند، بنده با ماشین پیکان بیرون می‌آمدم.»
بدیهی است اگر مردم و بیش از همه روحانیت و طلاب این صحبت‌ها را آویزه گوش می‌کردند امروز شاهد بروز پدیده طلابی نبودیم که ماشین‌های 200 میلیونی سوار می‌شوند؛ ‌طلبه‌هایی که بی‌تردید منبرشان گیرا نخواهد بود.

  • مm نصراصفهانی

آدم خاکی ز حق آموخت علم ** تا به هفتم آسمان افروخت علم‌‌.

مm نصراصفهانی | چهارشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۰۷ ب.ظ


  • آدم خاکی ز حق آموخت علم ** تا به هفتم آسمان افروخت علم‌‌
  • نام و ناموس ملک را در شکست ** کوری آن کس که در حق درشک است‌‌
  • زاهد چندین هزاران ساله را ** پوز بندی ساخت آن گوساله را
  • تا نتاند شیر علم دین کشید ** تا نگردد گرد آن قصر مشید 
  • علمهای اهل حس شد پوز بند ** تا نگیرد شیر ز آن علم بلند
  • قطره‌‌ی دل را یکی گوهر فتاد ** کان به دریاها و گردونها نداد
  • چند صورت آخر ای صورت پرست ** جان بی‌‌معنیت از صورت نرست‌‌
  • گر به صورت آدمی انسان بدی ** احمد و بو جهل خود یکسان بدی‌‌
  • نقش بر دیوار مثل آدم است ** بنگر از صورت چه چیز او کم است‌‌ 
  • جان کم است آن صورت با تاب را ** رو بجو آن گوهر کمیاب را
  • مm نصراصفهانی

انتظارات مردم از دین اسلام

مm نصراصفهانی | چهارشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۵:۵۶ ب.ظ

انتظار از دین

انتظار از دین به معنای این است که دین پاسخگوی چه پرسشی از انسان  است؟ چه نیازی از نیازهای انسان را تأمین می‌کند و باید از آن چه انتظاری داشت و چه انتظاری از آن بی‌جا و غیر منطقی است؟ در خصوص انتظار از دین اظهار نظرهاى متفاوتى صورت گرفته است. علت تفاوت‏ دیدگاه‏ها را باید در نوع نگرش آنان نسبت به پاسخ درون دینی و بیرون دینی دانست و در پاسخ بیرون دینی به تفاوت دیدگاه‌ها در مورد میزان ناتوانى انسان در کسب سعادت دنیوی و یا اخروی. طبعاً تعریفى که هر یک از این دیدگاه‏ها از دین ارائه مى‏نمایند تحت تأثیر همین ناتوانى و انتظارى است که از دین برای تامین و جبران این ناتوانی دارند. هر چه توانمندی انسان در اثر پیشرفت علوم افزایش می‌یابد مشخص می‌شود که انتظارات گذشتگان از دین در اموری که خود انسان می‌تواند به آن دست یابد بی‌جا بوده و آنچه که ادیان در آن موارد مطرح می‌کرده‌اند جنبه دینی نداشته بلکه مباحث تاریخی و منطقه‌ای بوده است. در اینجا به تشریح مبانى چهار دیدگاه در خصوص انتظار از دین و مؤیدات هر یک از آنها مى‏پردازیم:

الف) انتظار رفع اختلافات بشر: گروهى اظهار مى‏دارند که بشر به دلیل اختلاف‏ مکاتب و دیدگاه‏هاى متنوع و متفاوت در امور مختلف، درک درستى از حقیقت و سعادت خویش ندارد، بنابراین براى رفع حیرت و درک حقیقت نیازمند انبیاست. انبیا،حقیقت هر چیز اختلافى را مشخص مى‏نمایند و انسان را از تردید و حیرت در آن موارد خارج‏ مى‏سازند.[۱] آنان در تأیید این نظر، به بیان قرآن کریم استناد مى‏کنند که مى‏فرماید: «مردم ‏امت واحدى بودند، پس خداوند به سبب اختلاف آنان، انبیا مبشر و منذر را فرستاد و همراه آنان کتاب حق را نازل کرد تا بین مردم حکم کنند. پس همان گروه که بر آنان کتاب‏ آسمانى فرستاده شد، براى تعدى به حقوق یکدیگر در کتاب خدا اختلاف افکندند، خدا مؤمنین را نسبت به آنچه اختلاف کردند به حق هدایت مى‏فرماید.»[۲]

  • مm نصراصفهانی

باسلام

اسلام راه و رسم بهتر زیستن است


ارمغان الحاد و بی خدایی برای انسانها


  • مm نصراصفهانی